ملخص الجهاز:
"آیا جوامعی که هنوز وارد پروسه دمکراتیزاسیون نشدهاند و یا در مراحل نخستین تجربه پدیده دمکراسی هستند میبایست الزاما همان مسیری را طی کنند که جهان غرب برای رسیدن به نقطه کنونی آن مراحل را طی کرده است؟به عبارت دیگر آیا نمیتوان بدون هزینهپردازیهای کلان غرب در دست یافتن به شکل دمکراسی متعالیتر به دست آورد آنان نائل گشت؟قبل از پرداختن به ابعاد این پرسش بهتر است که از چشم اندازی دیگر صورت مساله را مورد بازبینی قرار دهیم.
آیا دمکراسی دقیقا باید همان نسخهای باشد که جهان لیبرال غرب امروز به نام نسخه پایان تاریخ آن را پذیرا شده است؟آیا امکان بومی کردن پدیده و فرآیند دمکراسی وجود ندارد؟اگر هرفرایند دمکراسیسازی مجبور به انتخاب کهن الگوهای فرهنگی و اجتماعی در مقابل پذیرش اصول دمکراسی باشد انتخاب طبیعی جوامع کدام گزینه خواهد بود؟حتی از این منظر که دمکراسی در کل یک امر ذهنی و انتزاعی است یا صرفا یک پدیدار عینی و ملموس در ساحت واقعیت است نیز میتوان به این پرسش پرداخت.
به طور اخص انتخابات در وضعیت گذار و عبور از سایر اشکال حکومتی به سمت دمکراسی اهمیت و تعیین کنندگی ممتاز خود را دارا میباشد و پس از تثبیت دمکراسی از جایگاه عالی این رکن نظام کاسته میشود چرا که انتخابات با توجه به ماهیت آن که همساننگر و سادهانگارانه است(همان عاملی که باعث میشود نیچه این شکل حکومتی را حکومت رمهها تعبیر کند)برای دوران گذار نقشی بیبدیل پیدا میکند و عملا در مرحله تثبیت که شاخصهای دیگری نظیر اقوام یافتن روح تساهل در نظام حقوق مدنی و شهروندی افراد جامعه مورد تاکید بیشتری قرار میگیرند و از میزان اعتبار آن کاسته میشود."