ملخص الجهاز:
"بهعبارت دیگر،مصدق در برابر قضات کارآزمودهی دیوان لاهه با هنرمندی و کفایت فراوان و بدون آنکه ایشان با تمامی تجربه و دانش حقوقی متوجه باشند،از حیطهی بحث صلاحیت ذاتی دیوان،یعنی آنکه آیا دیوان شایستگی قانونی رسیدگی به این قسم دعاوی را دارد یا نه عدول کرده و ضمن اشاره به مقررات منشور ملل متحد به حق ملت ایران در برخورداری از ثروت نفت به عنوان اعمال حق حاکمیت ملی پرداخته و این حق را در راستای استقلال کشور ارزیابی میکند و این،شاید تنها از فردی مانند مصدق برآید که بتواند از مسایل آیین دادرسی،پلی به حوزهی حقوق عمومی وصل کند و این کار را با چنان مهارتی انجام دهد که حتی قضات کارآزمودهی نهادی همچون دیوان لاهه،موضوع را خارج ندانند.
باتوجه به مقدمات فوق و ذکر این نکته که در دعاوی حقوقی،اصطلاح خلع ید به معنای کوتا کردن دست غاصب از مال مغصوب به کار میرود،همانگونه که ذکر شد،دکتر مصدق با زیرکی تمام و از مجالی که صرفا برای دفاع از ایراد عدم صلاحیت دیوان لاهه در اختیار داشت،به توجیه حق ایران در برخورداری از منابع ملیاش پرداخت که بهطور ضمنی،این حق اشاره به آن داشت که از جمله حقوق ملت ایران بوده و هیچ فرد یا مقامی حق واگذاری آن را نداشته و از سوی دیگر وقتی که این حق را ثابت کرد،در مقام اعمال این حق به خلع ید غاصب پرداخت و ازاینرو میتوان پیشبینی کرد که درصورتی که مجال مییافت،بحث مطالبه خسارت از دولت انگلستان را نیز مطرح مینمود و البته بدیهی است که اخذ موافقت جامعهی جهانی در این مرحله با سهولت بیشتری نسبت به مرحلهی پیشین،میتوانست انجام پذیرد و طبیعتا نه تنها امکان قلع مستحدثات برای دولت بریتانیا باقی نمیماند که این تجهیزات نیز به عنوان بخشی از خسارات وارد،تهاتر میشد."