خلاصة:
حدوث زمانی یکی از مباحث قابل تأمل و بررسی در نتایج و لوازم نظریهء حرکت جوهری است.ملاصدرا به تلقی جدیدی از حدوث عالم دستیافته است.او اجزای عالم را حادث زمانی و حادث ذاتی میداند و از این نظر با فلاسفه همعقیده است،اما اختلافنظر ملاصدرا با پیشینیان خود که دو گروه متکلمان و فلاسفه را تشکیل میدهند در این است که وی همچون متکلمان قائل به حدوث زمانی است،اما تلقی و این است که حدوث عالم،تدریجی و نه دفعی(نظر متکلمان)صورت میگیرد.از نظر وی جهان در حالی حدوث و زوال تدریجی است.از طرف دیگر،اگرچه او مانند فلاسفه میپذیرد که شیء ممکن دارای نسبت مساوی باوجود و عدم است،ولی تفسیر وی از حدوث ذاتی متفاوت با آن چیزی است که فلاسفه به آن قائلاند.او وجودهای مجعول را دارای نحوهای از تأخر و حدوث میداند که همان فقر ذاتی موجود ممکن است.حاجی سبزواری که از مروجان فلسفی صدرایی است در طرح مسئله حدوث و قدم عالم،نظریهء حدوث اسمی را مطرح میکند و به خود نسبت میدهد و به اجمال به شرح آن میپردازد.این مقاله درصدد تحلیل راه حلی است که صدرا در بحث حدوث عالم بر مبنای حرکت جوهری به طرح آن و سپس به طرح نظریهء سبزواری در تبیین حدوث جهان میپردازد و تأثیر این نظر از آراء گذشتگان را مورد دقت قرار میدهد.
ملخص الجهاز:
"سبزواری در اینباره معتقد است که صدر المتألهین هم رأی با حکمای قدیم به حدوث زمانی به معنی تجدد ذاتی وجودی کل عالم طبیعی قائل است،زیرا همهء اجسام حرکت جوهری دارند و به طبیعت خود سیال میباشند و عالم نه فقط در اعراض بلکه در جواهر خود متغیر است و هر متغیری حادث است و در عالم در عین حال که متصل واحد است،عوالم بسیاری وجود دارد و در هر زمان،عالم جدیدی حادث میشود که محفوف به دو عدم سابق و لا حق است و منظور از حدوث زمانی نیز مسبوقیت وجود به عدم مقابل میباشد و عالم چنین است،زیرا کل،وجودی جز وجود اجزا ندارد و کلیات طبیعی نیز وجودی سوای وجود جزئیات ندارند و حدوث زمانی صدرا جامع و ضعین(حدوث عالم و قدم جود و احسان خداوند)است4(سبزواری،بنیاد حکمت سبزواری،ص 114).
محمد تقی آملی در تحلیلی پیرامون دیدگاه سبزواری و ملاصدرا در مورد حدوث اسمی و تدریجی،به ذکر این نکات میپردازد که در نظر سبزواری ماهیات از حدود وجود منبسط و تعینات آن انتزاع میشوند،اما وجودات اشیا خارج از صقع ربوبی نیست و به عنوان تنزلات وجود حق و تجلیات و رشحات و اضلال آن میباشند و فرق آنها به تشکیک و نه به تباین است،ولی در حدوث طبیعی عالم که نظر صدر است،متأخر وجود میباشد و نه ماهیت،از آن حیث که ماهیت است و عقول مفارقه نیز از حکم حادث بودن خارجاند،زیرا آنها ملحق به صقع ربوبیاند و به جهت غلبهء احکام وجود در آنجا گویی که به وجود حقتعالی و نه به ایجاد وی موجود میباشند."