ملخص الجهاز:
"این حقیقت است که آن دوره هنر جدید سفارشی دولتی بود؛مثلا،هزینه میشد که بچههای گروه ابیم یا گروه سی به جای نقاشی کار ویدئو یا اینستالیشن کنند و وقتی دیگر خریداری نبود، آنها هم به سمت نقاشی برگشتند و نقاشیهای امروزشان و نگاهی که به نقاشی دارند،حالا به مراتب بهتر از قبل است.
گمان نمیکنی مسألهء اصلی هنر جدید این است که در آثار ناموفقش دچار کلیگویی است،ولی وقتی روی موضوع مشخص و فردی حرف میزند،به مراتب به نتایج بهتری میرسد؛مثلا،وقتی امیر علی قاسمی از کافه و پارتی و بیماریاش میگوید،کارش جدی است.
گمان میکنی چرا اینقدر متلکهای سیاسی و موضعگیریهای روشنفکرانه موضوع اصلی هنر ایران است،بهطوری که میشود گفت:تقریبا موضوع اغلب این آثار حقوق مدنی زنان و رویکردهای فمینیستی است؟ ببین!به همهء دلایلی که من و تو میدانیم،دولت وقعی به هنرهای تجسمی نگذاشت.
چرا این شکل هنر را در حوزهء تئاتر بررسی نمیکنی؟مثلا، پرفورمنسهای ما بیشتر به تئاتر شبیهاند یا ویدئو آرتها میتوانند فیلم کوتاه باشند؟چه اصراری است که آنها را در context هنرهای تجسمی قرار دهید؟ من میگویم هنر،نمیگویم .
میتوانی برایم توضیح بدهی چرا این مباحث احمقانه دربارهء شیرین نشاط و ابتذال چادر آرت بین بچههای هنر جدید رواج دارد؟مگر بسیاری از آنها از همان دریچهء او به جهان نگاه نمیکنند؟گمان نمیکنی بخشی از این حرفها ربطی به ارزشگذاری ندارد و بیشتر یک جور انتقامجویی است؟ آن موقع شیرین نشاط حال همه را بد میکرد که انگار سهم بین المللی دیگری برای هنر ایران وجود نداشت."