ملخص الجهاز:
"[ثبت واقعیت] بومی به جای دیمی فرهاد و رهرام (به تصویر صفحه مراجعه شود)فرهاد و رهرام از چهرههای شناخته شدهء سینمای مستند است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)نصرالله کسرائیان اگر ممکن است این بحث را بیشتر باز کنید.
به نظر شما بار عمدهء رشد عکاسی و سینمای مستند وابسته به نوعی اعتراض و ابزاری برای اعتراض نیست؟ بخشی از این مسأله درست است.
بحث و گفتوگویی هم که میشود،بخش اندک آن تئوریک و بخش عمدهء آن سلیقهای است و هیچ آرشیو و مرجعی برای مراجعه و تحقیق در این زمینه وجود ندارد.
هرچند کسی که روی یک پروژه اجتماعی کار میکند، موضوع خودش را ممکن است حتا سالها تعقیب کند؛ (به تصویر صفحه مراجعه شود)اسعد نقشبندی برای مثال،فیلمی ساخته شد با نام«مطرب عشق»دربارهء دراویش قادریه.
ولی ما نمیفهمیم که این آدمها،چهطور آدمهایی هستند؟موقعیت جغرافیاییشان چیست؟تولیداتشان چیست؟روابطشان با هم چه طوری است؟در حالی که در آن طرف حتا دربارهء یک آدم،مثلا یک معتاد،به شکل عمقی رویش کار شده.
این که چرا مستندسازان ما با مسائل به طور سطحی برخورد میکنند،شاید بتوان آن را اینطور تفسیر کرد:جریان مستند برای ما بیشتر بار احساسی دارد تا مدیومی که به تولید دانش بپردازد؛یعنی برخورد سازماندهی شده و عقلایی با این مدیوم نمیشود.
به نظر شما،ما به عنوان خبرنگار چه کاری میتوانیم بکنیم که ضرورت ثبت تاریخی احساس شود؟این دیدگاه باید به کجا انتقال یابد؟آیا این مسأله را به دانشکدههای علوم انسانی منتقل کنیم،که آنها هم این ضرورت را درک کنند؟آیا هیچ راه حلی برای رفع این مشکل وجود دارد؟ این کار را میتوان انجام داد."