ملخص الجهاز:
"یکدست جام باده و یکدست زلف یار قص چنین میانهء میدانم آرزوست *** جسم خاک از عشق بر افلاک شد کور در رقص آمد و چالاک شد هین بزن دستی که آن شاهد رسد هان بزن رقصی که لاله میرود *** دست فشانم چو شجر چرخ زنان همچو قمر چرخ من از رنگ زمین پاکتر از چرخ شما *** رقص در اشعار حافظ: نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست گره بگشاد از گیسو و بر دلهای یاران زد *** چو در دستت رودی خوش،بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم *** رقص بر شعر تر و نالهء نی خوش باشد خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند *** چه ره بود اینکه زد در پرده مطرب که میرقصند باهم مست و هشیار *** در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ورنه با گوشه رو و خرقهء ما در سر گیرد *** در آسمان نه عجب گربه گفتهء حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحا را *** یار ما چون سازد آهنگ سماع قدسیان در عرش دست افشان کنند رقص در اشعار سعدی،سعدی در باب سوم بوستان از سماع نام میبرد و گوش به آواز کائنات داشتن را تأکید میکند: نگویم سماع ای برادر که چیست مگر مستمع را بدانم که کیست جهان پر سماع است و مستی و شور و لیکن چه بیند در آئینه کور؟ *** ندانی که شوریده حالان مست چرا برفشانند در رقص دست گشاید دری بر دل از واردات فشاند سرو دست بر کائنات حلالش بود رقص با یاد دوست که هر آستینش جانی دروست نیز در غزلی گفته است: میگوید و جان به رقص میآید خوش میرود این سماع روحانی *** آدمی زاده اگر در طرب آید چه عجب سرو در باغ به رقص آمده و پیر و چنار تو گر به رقص نیایی شگفت جانوری از این هوا که درخت آمدست در جولان شنیدم که در لحن خنیاگری به رقص اندر آمد پری پیکری عاشق آنست که بیخویشتن از ذوق سماع پیش شمشیربلا،رقصکنان میآید ابو سعید ابو الخیر عارف مشهور قرن چهارم و پنجم از کسانی است که تصوف را در خراسان اشاعه داد و سماع را در میان خانقاهیان متداول ساخت."