ملخص الجهاز:
"نتیجه اینکه باتوجه بظواهر و نصوص آیات قرآنی و احادیث معتبر که در مقالات دو نویسنده محترم بآنها استناد شده است جز در موارد مذکور در فقه و قانون هیچ محکمهای نمیتواند و این حق را ندارد که علقهء زوجیت را برهم زند و از آیه«فابعثوا»هم نمیتوان استفاده کرد که هنگام بروز اختلاف و شقاق بین زن و شوهر این حق فوری برای دادستان یا قاضی ثابت شود که خود را مصداق عموم«فابعثوا»داند و حکمین را معین کند تا حکمین کار را بصلح پایان برند یا حکم طلاق صادرکنند و اگر فاعل«یریدا اصلاحا»را هم حکمین قرار دهیم باز استعمال و بکار بردن کلمهء«اصلاحا»این استنباط میشود که مأموریت آنان درحدود اصلاح است نه طلاق و درحقیقت انتخاب کلمه«اصلاحا»این مطلب را بصورت قیاس منصوص العله درآورده است و اختیارات آنان درحد اصلاح محدود شناخته شده است.
و اگر بگوئیم اوضاع و احوال اقتضاء چنین اجتهاداتی را دارد گفته میشود که اولا تساوی حقوق زن و مرد در مسائل سیاسی و اقتصادی و حقوقی اصلا ربطی بامر ارث و ازدواج و طلاق که هر سه سنت خدائی است(ولن تجد لسنت اله تبدیل)ندارد و آفریننده انسان(در صورت اعتقاد که همه معتقدیم)بحقیقت حال آن آشناتر و خیراندیشتر است و آنکس هم که از قرآن دلیل استنباط میآورد باید سعی کند که اجتهاد درمقابل نص نکند و آیات و اخبار را هم از ظاهر خود خارج نسازد و دست بدامن تأویل نزند زیرا (و لا یعلم تأویله الا اله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا کل من عند ربنا و ما یذکر الاولو الالباب) و الا باین سرنوشت دچار میشویم که روزی برمبنای هیئت بطلمیوس عقیده برثابت بودن و مرکزیت زمین دربین بود آیات مربوط بزمین و آسمانها را بر آن معنی برمیگردانیدیم و بعد از آنکه علم هیئت کپرنیکی فرضیههای هیئت بطلمیوسی را باطل کرد دیدیم که همه آیات دال بر سکون و مرکزیت زمین و نص یا ظاهر در حرکت و تابعیت آن هستند."