ملخص الجهاز:
"البته زیاد هم اشتباه نمیکنند چرا که هنوز در این کافه که در حقیقت پروکوپ (معروفترین کافهء ادبی قرن هجدهم)قرن خود بود هر روز آنان را که در عرصهء هنر و ادبیات سر زبانها هستند،از محلههای همسایه،از نیویورک و از بوئنوس آیرس به سوی خود میکشاند.
به واقع کافه فلور به هیچوجه موزهء«گرون»( Gre?vin )دورهای سپری شده نیست و هنوز شهرت خود را به عنوان قلب مبادلات ادبی پاریس حفظ کرده است.
هنوز هم اینجا چنین افسانههای قدیمیای را تقویت میکند،به نحوی که آقای سارکوزی،رئیس جمهور تازه منتخب سعی کرد سال گذشته به آن دامن زند و علیه انسانگراهای موهوم اپراهای فکاهی،این طرفداران شیرقهوهء محل سنژرمن چنین گفت:«درسهای حقوق بشر و اداهای بین کافه فلور و سالن کنسرت زنیت( Zenith )در حرف خیلی قشنگاند!»اما تاریخچهء شمارهء 172 بولوار سنژرمن قبل از حماسهء«چپ خاویارخور»و کارهای بزرگ برنارهانری لوی ( Bernaed-Henri Levy )آغاز میشود،حتی میتوان گفت که بر صفحهء شطرنج سیاسی درست نقطهء مقابل آنها شکل میگیرد.
ابتدا بووار است که کافه را به خاطر فضای گرمش کشف میکند اما بزودی کافه فلور دفتر کار،سالن پذیرایی و خانهء واقعی بووار و سارتر میشود.
بههرحال بنا به گفتهء کریستوف بوبال،نوهء صاحب افسانهای کافه فلور این مکان چه در بهترین و چه در بدترین وجه خود«تصویر اشغالشدگان کوشا و کاری فرانسه را به جهان صادر میکرد».
صاحب کافه فلور که «کلوزری د لیلا»را هم در سال 1996 خریده است با آرامش به مسئلهء هراسانگیز هجوم بوتیکهای لباس به محل برخورد میکند."