خلاصة:
در این مقاله، نظریه جنگ نسل چهارم یا به عبارتی؛ نظریۀ چگونگی تکوین جنگ، از منظر تاریخ نظامی بررسی میشود. به زعم نویسنده، دخیلکردن تاریخ در نسلهای مختلف جنگ توسط طرفداران جنگ نسل چهارم، ناهماهنگ و با تناقض همراه است. نویسنده معتقد است طرفداران جنگ نسل چهارم با گزینش مثالهای خاص و بهکارگیری آنها در خارج از شرایط واقعی، از تاریخ سوء استفاده کردهاند و مباحث طرح شده پیرامون ماهیت فعلی و آتی جنگ، متقاعدکننده نیست. نویسنده با تأکید بر جنگ متعارف به عنوان اصلیترین شکل جنگ در آینده، چنین نتیجه میگیرد که تغییر مسیر ارتش آمریکا از جنگ متعارف به سمت جنگ ضد شورش، منجر به آسیبپذیری و عدم آمادگی این کشور برای جنگ در اصلیترین شکل آن؛ یعنی جنگ متعارف میشود. نویسنده سرانجام پیشنهاد میکند که ارتش باید با اتخاذ یک موضع بینابینی، توانایی خود را برای انجام جنگ کمشدت افزایش دهد و در عین حال، برتری موجود متعارف خود را حفظ کند.
ملخص الجهاز:
"(6) (توماس هامز) مهمترین نظراتی که میان لیند و هامز مشترک است عبارتنداز: جنگ نوین از انتقال و گذر چهار نسل مختلف جنگی تکوین یافته است؛ قدرت کشورها در حال کاهش است و جنگ متعارف اهمیت بیشتری مییابد و احتمالا بر تعداد بازیگران خشن غیر دولتی افزوده میشود؛ فریبهای رسانهای و تاکتیکهای شبیه شورش نقطۀ کانونی جنگهای نوین و جنگهای آینده خواهند شد؛ ساز و کارهای پدافندی فعلی کارایی خود را به دلیل روی کار آمدن فناوریهای جدید از دست خواهند داد؛ تمام جنگهای آمریکا پساز جنگ ویتنام در دستۀ جنگ نسل چهارم قرار میگیرند.
دوم اینکه، اگر کسی بخواهد مسئلۀ اول را به چالش بکشاند و بگوید بیرون راندن آمریکا یک هدف سیاسی است، در آن صورت این مسئله مطرح میشود که نیروهای شورشی و ضدائتلاف چرا مقامات دولتی و مردم عادی عراق را هدف قرار میدهند؟ ترور اعضای دولت عراق و دیگر اقدامات برای ایجاد اختلال در روند سیاسی برای بیرون راندن آمریکاییها انجام نمیشود، بلکه ادامۀ بیثباتی کشور را باعث میشود.
سوم اینکه، هامز هدف بیرون راندن آمریکا را کوتاهمدت میداند؛ پس چرا او زمان را برای جنگ نسل چهارم طولانی میداند؟ سرانجام اینکه، اگر کسی تحلیلهای هامز را قبول کند و بپذیرد هدف منسجم نیروهای ضدائتلافی، بیرون راندن آمریکا از عراق است، این درگیریها چه فرقی با جنگهای ضد اشغالی هزاران سال پیش دارند؟ اگر تفاوت این موارد فناوری و افزایش دسترسی به افکار عمومی آمریکاییان است، خیلی سخت میتوان باور کرد که در دورۀ جدیدی از جنگ قرار داریم؛ بلکه دورۀ جنگی ما دورهای با شورشهای تحریکپذیر است که قدرت بالقوهای برای بیثبات کردن کشور یا منطقهای خاص بدون تحت تأثیر قرار دادن سیستم بینالمللی دارد."