خلاصة:
مدرسان دروس روش شناسی در رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل در فضای خاص فرهنگی و آموزشی جامعه ایران با چند معضل روبه رو هستند و بر اساس برداشتی که خود از اولویت های انتقال دانش روش شناختی به دانشجویان دارند، معمولا به نفع این یا آن جنبه از دوگانه های پیش رو تصمیم گیری می کنند. مهم ترین معضل های مورد بحث در این تحقیق عبارت اند از: یک. تاکید بر چگونگی شناخت ما از دنیای سیاست (معرفت شناسی) در برابر آموزش فنون متداول تحقیق؛ دو. تدریس نظری مباحث روش شناختی در برابر آموزش حین کار در جریان اجرای طرح های پژوهشی؛ سه. تاکید حداکثری بر روشمندی و ساختار روشمند مقاله های پژوهشی در برابر تلاش برای ارایه محتوای مفید و چهار. تاکید بر اصول ثابت روش شناختی در برابر آشنا کردن دانشجویان با تنوع روش شناختی. واحدهای محدودی که در برنامه درسی رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل به دروس روش شناسی اختصاص یافته، مزید بر علت شده و حاصل دانشجویانی است که مراحل نهایی دوره آموزشی خود را طی می کنند، اما درباره مباحث روش شناختی و نحوه کاربرد روش های گوناگون در ابهام و سردرگمی به سر می برند. در این تحقیق این پرسش در دستور کار قرار خواهد داشت که در واکنش به معضلات پیش گفته در آموزش روش تحقیق در نظام دانشگاهی ایران معمولا چه رهیافت هایی توسط مدرسان دروس روش شناسی اتخاذ می شود و چطور می توان، با ارایه برخی پیشنهادهای عمل گرایانه، رهیافت های مذکور را بهبود بخشید. مصاحبه با دانشجویان دوره کارشناسی ارشد و دکتری رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل و غور در ساختار دروس روش تحقیق در اصلی ترین مراکز تدریس رشته های مذکور در شهر تهران، روش های اصلی برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز در این پژوهش بوده است.
ملخص الجهاز:
"در تدریس مباحث مربوط به طراحی طرحهای پژوهشی،آیا تعادل میان روشمندی و انعطافپذیریهای عملگرایانه مرتبط با روش انتخابی در نظر گرفته میشود یا خیر؟ برای تعیین وضعیت حاضر تدریس روششناسی در رشتههای علوم سیاسی و روابط بین الملل(و سایر رشتههای مربوط)،علاوهبر مطالعۀ برنامۀ درسی دانشگاه اصلی ارائهدهندۀ این دو رشته در ایران و تجربه ژهای تدریس روششناسی شخصی خود،از مصاحبههای نیمهساختارمند با دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری رشتههای مذکور در شماری از دانشگاههای کشور استفاده شده است.
بهبیاندیگر،دانشجویانی که ناچارند از یک الگوی پایاننامهنویسی واحد(که اساسا متنی بر رویکرد پوزیتیویستی است)پیروی کنند،با این مشکل روبهرو میشوند که چگونه روش پیشنهادی خود را-که احیانا تجربی و کمی نیست-با الگوی مذکور هماهنگ کنند؛برای مثال،دانشجویی که از تحلیل گفتمان استفاده میکند،چطور باید خود را با برخی«اصول بنیادی»پژوهش پوزیتیویستی مثل فرضیهسازی و فرضیهآزمایی هماهنگ کند؟ عباس منوچهری،استاد علومسیاسی دانشگاه تربیت مدرس،در مصاحبه دربارۀ وضعیت تدریس روششناسی بهدرستی اظهار میکند که روششناسی در دورۀ کارشناسی علومسیاسی«بهصورت حاشیهای و با حداقل کار جدی تدریس میشود و در مقطع کارشناسی ارشد برای دانشجویانی که پیشتر نسبت به این درس بیتفاوت بودهاند و چندان هم نیاموختهاند،عملا در سطح کارشناسی عرضه میشود»(مصاحبه با دکتر منوجهری،1384).
تأکید بر یک روش یا تمرکز بر مراحل طراحی و انجام تحقیق،گرچه از دید دانشجویانی که کلاسهای مذکور را گذراندهاند، اغلب مفید بوده و سبب شده است که موضوع تدریس را بهخوبی فراگیرند،دراین شیوۀ تدریس بسیاری مباحث ضروری ناگفته میماند و از آنجاکه درسهای روششناسی دیگری وجود ندارد که دانشجویان را با سایر روشها یا سایر مباحث آشنا کند،دانش روششناختی دانشجو درحد نازلی باقی میماند و توانایی لازم را برای استفاده از آثار پژوهشی دیگران و ارزیابی انتقادی آنها به دست نمیآورد."