خلاصة:
مساله «کیستی انسان» از دغدغه های حیاتی ذهنی و عینی است که از سپیده دمان فرهنگ و تاریخ بشر همواره به گونه های مختلف، ذهن بشر را به خود مشغول داشته و وی را به تلاش برای پاسخ دادن به گزاره های استفاهمی «من کیستم؟» و «ما کیستیم؟» واداشته است؛ تلاشی که در نهایت به تکوین و تکامل مفهوم «هویت» و «خود» انجامید. این مفهوم در فرایند تحولات تاریخ اجتماعی – فرهنگی و در بسترهای مناسبات سیاسی – اقتصادی دست خوش دگرگونی شد و در سه قالب عمده هویت گذشته یا سنتی، هویت حال یا مدرن و هویت آینده یا پسامدرن سربرآورد. نخستین قالب هویتی، اساسا پیکره ای واحد، یکدست و شخصی بود و دغدغه های هویت «من» فردی انسان ها را با تکیه بر گفتمان ها و روایت های کلان برآورده می ساخت. دومین گونه هویتی، ناظر بر تغییرات مناسبات زمانی – مکانی موجود بوده و هویت حال یا موجود را در بستر تحولات دوران مدرن به منزله هویتی جمعی – و نه شخصی – مورد لحاظ قرار می داد. سومین قالب هویتی، ناظر به سوژه ها و کارگزارانی بود که در وضعیتی مبهم، ناپایدار و پراکنده و سیال به سر می بردند؛ طبعا هویت موردنظر نیز به منزله کیفیتی ناپایدار، متکثر، چندگانه و متحول تلقی می شد، چیزی که بعضا به هویت پسامدرن موسوم گردید.
ملخص الجهاز:
"وی مطالب بسیار زیاد و ارزشمندی را در این زمینه به رشتهی تحریردرآورده است؛ولی آنها را به عنوان آثار پست مدرن تلقی نمیکند(کلنر،1992:144)؛لیکن فوکو و لیوتار،فرهنگ عامه را چندان جدی نمیگیرند،حتی به اعتقاد کلنر آنرا&%02623MMFG026G% عقیده دارد که«در جامعهی اطلاعاتی و رسانهای پستمدرن،فرد یا شخص چیزینیست جز حداکثر یک واژه یا اصطلاح در پایانه»(بودریار،1983)؛یا تلقی رایج وتکاندهندهی کروکر و کوک در معرفی فرد بهمثابهی محصول ماشینی و سایبرنیتینرهنظامهای کنترل پیچیده و عجیب و غریب»(کروکروکوک،1986).
-3-مارک پستر و هویت پستمدرن:جماعات واقعی فرهنگ پستمدرنیستی را شاید از برخی جهات بتوان قرائت پررنگ و(1)- Otherness (2)- Others (3)- Textuality (4)- Lived Experience (5)- Linguistic Functions تشدیدشدهای از همان اوضاع و شرایطی دانست که متفکرانی چون گئورگ زیمل،شارل بودلر،امیل دورکیم و ماکس وبر در بستر جامعهی شهری و زندگی شهرنشینیآنها را توصیف کردهاند؛به عبارت دیگر:فرهنگ پستمدرنیستی به منزلهی تداوم واستمرار اوضاع و شرایط موجود در فرایند شهرنشینی است که این متفکران آنها راتوصیف کردهاند و نه بهمنزله دوری جستن یا جدا شدن از آنها.
هویت سنتی وشخصی گذشته که در قالبی واحد و ثابت عرضه میشد و بهمنزلهی موجودیتی کامل و(1)- Entity (2)- Subjectivity تشدیدشدهای از همان اوضاع و شرایطی دانست که متفکرانی چون گئورگ زیمل،شارل بودلر،امیل دورکیم و ماکس وبر در بستر جامعهی شهری و زندگی شهرنشینیآنها را توصیف کردهاند؛به عبارت دیگر:فرهنگ پستمدرنیستی به منزلهی تداوم واستمرار اوضاع و شرایط موجود در فرایند شهرنشینی است که این متفکران آنها راتوصیف کردهاند و نه بهمنزله دوری جستن یا جدا شدن از آنها."