ملخص الجهاز:
در گزارش به «شیوههای گوناگون آمیختگی ادبیات با موضوعات گستردهء بحث، فرهنگ،ایدئولوژی،نژاد و جنسیت اشاره شده و اختلاف آنها با سبکهای پیشین مطالعات ادبی،که براساس نویسنده،ملّیت، دوره و طبقه بوده است را برمیشمارد و مطرح میکند که از این پس،واژهء ادبیات برای اهداف مطالعاتی این رشته مناسب نیست».
هرچند 4 سال بعد،او به این باور رسید که این گرایش،خود باعث مشکلاتی برای ادبیات تطبیقی شده است و مینویسد:«هرچند خواستههای بینرشتهای پژوهشگران ادبی (مثل زبانشناسی،ساختارگرایی،تاریخ عقاید،فلسفه،ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی،نظریهء ارتباطات،نشانهشناسی)تأمین شده،اما از درک ادبی و دانش آنها در مسائل فرهنگ و زبانهای خارجی کاسته است.
اتیامبل با وجود عقاید ضدّ میهنپرستانهاش دربارهء ادبیات تطبیقی،در کتاب خود دربارهء آیندهء این رشته در سال 1988 همچنان از روششناسی بحث میکند:«پس از آنکه معنای الفاظ مستعمل قبیلهء علمای تطبیقگرا و عمومی مشخص شد،مهم بررسی روشهای مختلفی است که این علما مجاز میدانند تا بتوانند با صحّت و اطمینان به حرفهء دشوار خود بپردازند».
به پیشنهاد چند محقّق سرشناس،بحث دربارهء پیروی از رویکردهای سنّتی ادامه یافت؛به عنوان مثال،مایکل ریفاتر15 در عهدنامهء انجمن زبان مدرن آمریکا در سال 1993 میگوید که او به عنوان تطبیقگر چندفرهنگی،تلاش میکند به ادبیات و ادبیت آن اهمیت کمتری بدهد(به نظر او،این هدف واقعی ادبیات تطبیقی است).
در آن از یک طرف آمده که وظیفهء اصلی،توصیف روشهای انتقادی متداول است تا بحث دربارهء چگونگی روشها؛از طرف دیگر اذعان شده که این روشها،گسترهء مطالعات ادبی را نشان داده است:اکثر محقّقان به روش قیاسی و تطبیقی با ادبیات برخورد میکردند و زیباییشناسی را ملاک اولیه و ضروری توجه به متن نمیدانستند؛پس برخی تطبیقگران دربارهء حد و مرز رشته نگران بودند؛اما حقیقت این است که از سال 1993 تاکنون،میدان و گسترهء ادبیات تطبیقی، به عنوان یک رشته،تغییرات عمدهای داشته است.