خلاصة:
در مباحث مربوط به فهم متون دینی، یکی از مهمترین مسائل مسأله تأویل است. پرسشهای اساسی در این مسأله اینهاست: فرآیند فهم متن دینی مثل قرآن و روایات چگونه شکل می گیرد؟ نقش معارف عرفی و زبان عادی در فهم این متون چیست؟ عقل و یافته های عقل نظری چه نقشی را در این باره بازی می کنند؟ روش شهودی- عرفانی چقدر کارآیی دارد؟ و ... پاسخ ملاصدرا به پرسشهای مذکور موجب شکل گیری دستگاه تأویلی خاصی شده است که در این نوشتار به بحث کشیده می شود. او با نقد سایر نظرهای موجود در باب تفسیر و تأویل متون دینی، دیدگاه خاص خویش را با عنوان «روش راسخان در علم» تبیین و توجیه می نماید. آنچه او در نهایت اظهار می دارد گونه ای هم آرایی بین زمینه های مختلف معارف بشری همچون یافته های حسی، عقلی و عرفانی است که در یک سیستم سازگار، بستر مناسبی برای فهم متون دینی فراهم می آورد.
ملخص الجهاز:
"بحث تأویل در اصل در باب فهم بخشی از آیات قرآن مطرح شده است.
از ساختار تأویل و فهم متشابهات قرآن اظهار میدارد چیزی تشبیه احتمال دوم است.
قرآن تنها به توضیح معانی و مفاهیم ظاهری واژهها و ترکیبها اکتفا شود تفسیر است و
افراطی،آنچه با مبانی فرضی اینرویکرد سازگار نباشد مردود است و ازاینرو گامی در جهت ایجاد انسجام فراگیر در ساختار معرفت برداشته نمیشود.
این بدان معنی است که فهم یک متن یا بخشی از آن،نظیر قرآن و آیات
است،که اساس وجود تشابه و آیات متشابه در قرآن و نیز روش مناسب فهم آنها را در
در حقیقت طبق اینرویکرد تنها این سخن عقل است که
درونی لازم است و درنتیجه نمیتواند روش مناسبی برای فهم و تفسیر آیات قرآن و نیز
اینکه باعث وجود آیات متشابه در قرآن میشود،زمینه رفع تشابه و فهم این آیات را نیز
در حقیقت در این مرتبه از فهم است که فراگیرترین نظام منسجم و سازگار شکل میگیرد
سبب اختلاف ظواهر کتاب و سنت در عقاید و نیز علت جود متشابهات در قرآن و خبر برای آن است که
موجبات سعادت آنان با یک طبقه از ناس و یک دسته از مردم که به حسب ادراک در یک سطح قرار دارند این نکته یعنی تفاوت درجات مردم در فهم قرآن و نیز قابلیت ساختار زبانی قرآن
ثالثا فلسفه وجود متشابهات در قرآن نیز روشن میشود که ناشی از دو نکته است:
درنتیجه تأویل آیات متشابه به معنی تطبیق معنای آنها بر جهان خاص خویش است که
راسخان در علم این است که ساختار خردورزی خویش را در محاوره و دیالوگی روبروی"