ملخص الجهاز:
"*«برگرفته از روزنامه جنگل» حرف حق گفتن و بر دار شدن پیشه ماست حرف حق گفتن و بر دار شدن پیشه ماست این شرابی است که بیواهمه در شیشه ماست تا که پروانه آن شمع شبافروز شدیم ساختن چاره ما،سوختن اندیشه ماست دل ما با دل او الفت دیرین دارد آنکه با سنگ بسازد به جهان شیشه ماست ساعتی نیست که فارغ ز خیالت باشیم روی و موی تو شبوروز در اندیشه ماست مکن اندیشه ز دل سنگی اغیار ای دل کانچه بر سنگ اثربخش بود تیشه ماست شعله در بیشه ما راه نیابد هرگز چون نی ما قلم و ملک سخن بیشه ماست گرچه در ذائقه تلخیم ولی داروئیم درد را چاره شدن خاصیت ریشه ماست ریشه خصم بداندیش ز بن کنده شود تا فغان اره ما،آه و نوا تیشه ماست «رنجی»اینجان و سرما و حقیقت گوئی حرف حق گفتن و بر دار شدن پیشه ماست (به تصویر صفحه مراجعه شود) «عدل است هم بنای جنگل» ای جان و تنم فدای جنگل جان تازه شد از ندای جنگل سلام وطن بصوت دلکش پر کرده چه خوش فضای جنگل سردفتر بوستان خیرست شه ساحت دلگشای جنگل غیرت همه بچهشیر زاید از تربیت هوای جنگل شیران نرند خفته اینک در پای درختهای جنگل ای خفته ظلموجور برخیز عدل است همه بنای جنگل جنگل چه به جمله فخر بخشید قرض است مرا ثنای جنگل جز لفظ نبود آنچه گفتند معنی طلب از صدای جنگل خوشتر ز نوای بربط و ساز آواز فشنگهای جنگل «دانش»هم نصر و فتح بیند در پرچیم اعتلای جنگل."