ملخص الجهاز:
"لذا هدف از طرح و بررسی این اندیشهها عبارت است از این که آیا برای کدام جوامع این امکان وجود دارد که خود را اداره و متحول کنند تا مجددا اهمیت خود را بازیابند؟یا باید بپذیریم که تعریف از زندگی عمومی متعلق به گذشته است و تمام مسائل حال و آینده حادتر از گذشته است،چرا که آنها به خاطر مواجهه و برخورد تقریبا بدون تأمل یک دولت قدرتمند،با خواستههای زیاد افراد،پدید خواهند آمد؟اما چگونه میتوان با زدودن جنبههای اجتماعی ( )تاریخ موافق بود،در حالی که هماکنون با دو تهدید اساسی مواجهیم از یکسو،جنگ هستهای و از سوی دیگر،قحطی؟ جنگ هستهای به ما متذکر میشود که پیروزی علم و تکنولوژی ممکن است منجر به این شود که ملتها از ابر قدرتها و رفاه از جنگ تبعیت کند.
آیا امکان آن وجود دارد که نظریهء نوسازی را کاملا جدا از نظریهء نوگرایی تدوین کرد؟آیا میتوان گفت که شرایط صنعتی شدن با شرایط عملکرد یک جامعهء صنعتی تفاوت دارد؟این پرسشی دیرینه است و تاکنون توسط مارکس-به عنوان مثال-مطرح شده،هنگامی که به انباشت اولیه اشاره میکرد آن را از عناصر عملکردی صنعت سرمایهداری متمایز میکرد،و در واقع این امر برای تحلیل توسعه-یعنی گذار از یک نوع جامعه به نوعی دیگر-و بویژه صنعتی شدن با برداشتهای متفاوتی که از کارکرد داخلی این یا آن جامعه وجود دارد و هنگامی که ما تحلیلهای صنعتی شدن را-و به طور وسیعتر توسعه که مطرح شده-بررسی میکنیم،آنچه که به ذهن ما میآید آن است که عوامل درونی و بیرونی، عوامل اقتصادی و اجتماعی،همیشه در پیوند متقابل با یکدیگر ارائه میشوند،به طوری که توسعه را نمیتوان به تحلیل عوامل درونزای رشد اقتصادی کاهش داد."