خلاصة:
مدیریت ناآرامیهای شهری را میتوان فرآیند به کارگیری جامع، بهینه و سریع منابع در دسترس برای کنترل ناآرامیهای داخلی با حداقل خسارت دانست. بیتردید یکی از کارکردهای اصلی مدیریت ناآرامیها، عبور از وضعیت بحرانی و بازگشت به شرایط عادی در جامعه است. این نوع مدیریت، تلاشی علنی است که عملکرد مدیریت در دید عموم مردم قرار داشته و فرایند اعتمادسازی در جامعه از این منظر حاصل میشود. اثربخش بودن واکنش در برابر ناآرامیها و موفقیت در برابر آن، مرکز ثقل مدیریت ناآرامیهای شهری را تشکیل میدهد که تحقق آن مستلزم شناخت اصول راهبردی آن و برنامهریزی در مواجهه با آشوبهای خیابانی است. این نوشتار بر آن است اصول مدیریت ناآرامیهای شهری را مورد بررسی قرار دهد.
ملخص الجهاز:
"با توجه به اینکه آشوبهای خیابانی یکی از روشهای موسوم در جنگ نرم و یکی از روشهای رایج برای ایجاد تغییرات در جوامع محسوب میشود، این امر ایجاب میکند که در حوزة امنیت داخلی بیش از گذشته به موضوع مدیریت ناآرامیهای شهری توجه شود.
(همان، ص 42) بحرانهای داخلی، نتیجة تقابل بخشی از جامعه با دولت است که بر اساس نارضایتیهای شکل گرفته به وجود آمده و این امکان نیز وجود دارد که گروههای مخالف به منظور بهرهبرداری از وضعیت به وجود آمده، خواستار حضور در این صحنه باشند، هر چند که ممکن است خود، زمینههای شکلگیری این آشوب و ناآرامی را برای تضعیف حکومت و افزایش قدرت خود فراهم کرده باشند.
در مدیریت ناآرامیهای اجتماعی، تأکید بر عدم بهرهگیری مستقیم از قوة قهریه در کنترل اغتشاشات بوده، هدف اصلی آن اقناع معترضان بر حفظ آرامش و پیگیری خواستههای خود از طریق قانون است؛ گر چه کاربرد این روش نیازمند وجود عقلانیت در فضای اغتشاشات و ناآرامیهای اجتماعی است.
در چنین وضعیتی مهمترین مسئلة مدیریت ناآرامیهای شهری، مقابله با اقدامات غیر قانونی اغتشاشگران به صورتی است که چهرة سرکوبگر به خود نگیرد و این نیازمند اتخاذ تدابیری خاص و بهرهگیری از منابع مختلف قدرت در زمان و مکان مناسب است.
همراهی مردم با نیروهای ضد اغتشاش و نمایش قدرت آن در فرایند شکلگیری و تشدید ناآرامیهای شهری، اثر دیگری نیز در مقابله با جنگ نرم دارد و آن جلوگیری از شکلگیری حداکثری بسیج نیرو از سوی نیروهای اغتشاشگر برای ایجاد شوک و بهت در سازمانهای انتظامی و امنیتی مقابلهکننده با این پدیده است."