خلاصة:
بحث درباره مواد ثلاث (وجوب، امکان و امتناع) و گزارههای موجه، هم در منطق و هم در فلسفهمطرح است. منطقدانان مسلمان در آثار منطقی خویش، اغلب ضمن بحث درباره اقسام گزارهها،گزارههای حملی را به گزارههای موجه و غیرموجه (مطلق) تقسیم، و سپس اقسام و احکام گزارههایموجه را به تفصیل بررسی میکنند. فیلسوفان نیز مفاهیم یا ماهیات را به سه دسته واجبالوجود،ممکنالوجود و ممتنعالوجود تقسیم، و درباره احکام فلسفی هریک بحث میکنند. اکنون این مسئلهدرخور طرح است که چه تفاوتی میان معنای منطقی و معنای فلسفی مواد و جهات هست و آیا اینبحث اصالتا بحثی فلسفی است یا منطقی؟ اندیشمندان مسلمان در پاسخ به این مسئله، دستکم سهدیدگاه را مطرح کردهاند که به ترتیب عبارتاند از: 1. تمایز معنایی؛ 2. وحدت معنایی و اختلافحیطهای؛ 3. وحدت معنایی و تساوی حیطهای. در این مقاله پس از طرح و نقد دو دیدگاه نخست، دیدگاه سوم به منزله رای مختار ملاصدرابررسی میشود. یکی از پیامدهای این دیدگاه آن است که بحث درباره مواد و جهات، اصالتا بحثیفلسفی است، نه منطقی، و اگر در منطق درباره آن بحث شود استطرادی است. در بخش دیگر مقاله،دیدگاه سوم نیز نقد، و نشان داده میشود که این دیدگاه با چالشهایی روبهروست؛ برای نمونه، لزوماختصاص موجهات به اقسام ویژهای از گزارههای حملی. در پایان دیدگاه چهارمی به اختصارپیشنهاد میشود که بر پایه آن، تمایز معنایی میان جهات منطقی و جهات فلسفی بنابر تمایز میانجهات راجع به صدق و جهات راجع به وجود تبیین میشود.
ملخص الجهاز:
اكنون اين مسئله درخور طرح است كه چه تفاوتى ميان معناى منطقى و معناى فلسفى مواد و جهات هست و آيا اين بحث اصالتا بحثى فلسفى است يا منطقى؟ انديشمندان مسلمان در پاسخ به اين مسئله، دستكم سه ديدگاه را مطرح كردهاند كه به ترتيب عبارتاند از: 1.
مواد ثلاث، جهت، گزاره موجّه، وجود رابط، صدق، ملّاصدرا مقدّمه بحث درباره مواد ثلاث (وجوب، امكان و امتناع) و جهات در عموم آثار منطقدانان مسلمان مطرح شده است.
از سوى ديگر، چون هلّيات بسيط (كه در اصطلاح فلسفه معاصر «گزارههاى وجودى» ناميده مىشوند) از گزارههاى حملى به شمار مىآيند، مادّه در اين گزارهها نيز تنها دربردارندهيكى از سه حالت وجوب، امتناع و امكان است كه در نتيجه به تعبيرى مىتوان موضوع آنها را بهترتيب واجبالوجود، ممتنعالوجود و ممكنالوجود دانست.
عبارت ايجى چنين است: و بدان كه اين امور [يعنى وجوب و امكان و امتناع، آنگونه كه در مباحث عقلى(فلسفه و كلام) به كار مىروند] با وجوب و امكان و امتناع كه جهات و مواد قضاياهستند [و در منطق مورد نظرند، به لحاظ معنايى] تفاوت دارند؛ چراكه در غير اينصورت، لوازم ماهيات، واجب بالذات مىبودند.
باتعميم اين مثال به همه لوازم ماهيت، نتيجه مىشود كه اگر معناى فلسفى و منطقى جهات يكىباشد، لازم مىآيد كه همه لوازم ماهيت، واجب بالذات باشند كه همان مفاد مقدّمه اول استدلالايجى، يعنى گزاره 1 است.
در واقع يكى از لوازم روشن رأى مختار ملّاصدرا آن است كه هلّيات بسيط نيز ـ همچون هلّياتمركب ـ بيانگر وجود رابط ميان موضوع و محمول (كه همان وجود است) خود باشند؛ چراكه درغير اين صورت، هليه بسيط موجّه نخواهيم داشت.