ملخص الجهاز:
"اگر اقتصادی متکی بر بازار باشد- مطابق نمونههای موجود در جهان- تشکیلات مشخص(وزارتخانهها)تنها به تعیین خطمشی و سیاستگذاری خواهند پرداخت که در این صورت لزومی به وجود تشکیلاتی چنین مفصل-که اکنون هست-نخواهد بود.
لیکن نظم چیزی است ایستا و فاقد حیات بنا براین باید ضمن رعایت نظم،فرصت و میدان کافی برای شکاف زدن بر نظم موجود و انجام کارهایی که هرگز در گذشته انجام نشده،و هرگز به ذهن حافظان نظم خطور نکرده(یعنی فرآوردهء جدید پیشبینی نشده،و پیشبنی تأثیر اندیشه خلاق یک انسان) وجود داشته باشد.
در حقیقت نوعی بیعدالتی و در عین حال یک شر بزرگ و اغتشاش در نظم راستین خواهد بود چنانچه به یک تشکیلات عظیمتر و بالاتر انجام کاری را واگذار کنند که سازمانهای کوچکتر و پائینتر قادر به انجام هستند،زیرا هر تلاش اجتماعی باید به اعتبار ذات و طبیعت خود کمکی را برای افراد آن اجتماع فراهم آورد و هرگز موجب تخریب و تحلیل آنها نشود.
چه بسا که برخی واحدهای فرعی به طور استثنایی در وضعیت خوبی قرار داشته باشند و برخی دیگر در وضعیت بد؛پارهای از واحدها وظایف خدماتی نسبت به کل سازمان را عهدهدار باشند و تکالیف ویژه دیگری را انجام دهند که باید بدون توجه به سودآوری انجام پذیرد.
به همین اعتبار برای یک سازمان بزرگ با دیوانسالاریهای آن،و کنترلهای دور غیر شخصی آن،و مقررات،آئیننامههای متعدد انتزاعی آن،و فراتر از همه عدم جامعیت نسبی آنکه از وسعت آن ناشی میشود، در نظام اداری ما هیچکس حیطه وظیفه خود را نمیشناسد انگیزش یک مسئله مرکزی است."