ملخص الجهاز:
"5یک پاسخ این است که در صورت ناچاری میتوان سوزاندن را کنایه از ترک کردن و کنار گذاشتن دانست؛چنانکه در بیت زیر از سایه6 منظور از سوختن(سوزاندن)ترک و کنار گذاشتن پایه و مایه است: دل به غمی فروختم،پایه و مایه سوختم شاد زیان خریدهای کاین همه سود میکند اما در اینجا ناگزیر از چنین گزارشی نیستیم؛زیرا باید توجه داشت که یار بهخاطر همین خرقه است که از حافظ،رنجیده و گریخته است و در جایی که هدف،جلب رضایت یار و آشتی و وصال او باشد،سوختن چیزی ارزشمند،چون خرقه(حتی اگر به قول ایشان«رسم»نباشد)و حتی درباختن دین و دل،کاملا طبیعی است؛چنانکه خود خواجه(در غزل شمارهء 743 نسخه قزوینی)میگوید: گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم اتفاقا گرانی خرقه نکتهای در جهت تقویت نظر ماست؛زیرا هم نشان ارزشی است که حافظ برای یار رنجیده خاطر قائل شده و هم میتوان گفت حافظ،خرقه(این مایه رنجش یار و نشانهء زهد و سالوس)را میسوزاند تا یار خاطر جمع شود که او دیگر به زهد پیشین بازنخواهد گشت و از در صلح بازآید؛چرا که به قول دکتر شمیسا،خرقه گران بوده است و یار هم میداند که حافظ مفلس،توان خرید خرقهای دیگر ندارد.
مؤلف ارجمند دربارهء یک بیت حافظ که در نسخهء قزوینی و خانلری نیامده،استدلال کرده است که به علت وجود صنعت توسیم در آن شعر و نیز بیم عواقبی که سرودن بیت برای شاعر درپی داشته است، باید گفت بیت به دست خود حافظ از دیوان حذف شده یا تغییر یافته است؛اما این نکته را آنقدر تکرار میکند که به راستی خواننده را ملول میسازد."