ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود)آیا کسی میتواند فلسفه را نقاشی کند؟این سؤالی است که در آثار نادر اهریمن-نقاش ایرانی-با آن رودررو میشویم.
برخی از این ابزار،که در شمار زیادی از آثار وی تکرار میشوند،اعضای جابهجا شده ماشینی به نظر میرسد که به منظور به حرکت درآوردن دیگر ابزارهای تکنیکی تعبیه شده باشد،یا شاید اقسامی از عشقاند که به مثابه محافظانی برای خود فیگورها یا تکه پارههای اندام انسان،شخصیتهای تاریخی یا ادبی پدیدار میشوند،اما همان طور که رفت چیزی که در مجموع به دست میآید،موضوعات کار او با ارجاعات فلسفی به پیش میروند و با انواع عناوین و تصویرهایی که همزمان علاقه شدید به تاریخ و فلسفه غرب،علی الخصوص در دوران باستان را باز میتاباند،شخصیت مییابند.
فضاهای باز متروک و لبههای در حال پیشروی با مجسمههای چوبی بدون چهره در کنارشان،اعضای روباتیک آنها-بازوی مومیایی شده یکی که قلم مویی به جای انگشتانش جوانه میزند-همه و همه روی فرمهای مکانیکی مبهم فرانسیس پیکابیا و ماکس ارنست بر ساخته شدهاند،یا در اثر دیگری ریچارد واگنر در یک ظهور قابل پیشبینی در تصویری از اوج نقاشی قرن شانزدهم قرار میگیرد.
اهریمن در آثار قطع بزرگ خود این فیگورهای دیندار زبون را به تصویر میکشد-فیگورهایی همان طور که در عنوان میآید؛در سفرشان توقف میکنند تا قبل از عبور زانو بزنند-به شکل ماشینهای بیسر و ته شبیه ماشینهای جادویی گران قیمت اوایل قرن بیستم،یادآور آثاری مانند تازه عروس اثر دوشان، دختر بدون مادر متولد شده اثر پیکابیا و Maschinenmench اثر فریتز لانگ،که همه این آثار فیگورهایی متقابل را در خود دارند."