ملخص الجهاز:
"این موارد(دستکم جریانهای متأخر)نشان میدهد انتقال مفهوم همواره یکی از دغدغههای غالب هنرمندانی است که برای اثر هنری ارزشهایی فراتر از سایر اهداف یا نگاههای دیگر خصوصا فرمالیستی قایلاند.
به همین دلیل،جواب ندادن به سؤالهایی که اشاره میشود،گاه آثار این هنرمندان و همچنین دغدغه آنها را تا سطح شعار تنزل میدهد:مفاهیم چگونه میتوانند در اثر هنری ظهور کنند؟آیا اصلا چنین چیزی ممکن است؟در صورت امکان آیا این ظهور واقعی است یا اعتباری؟آیا همه انواع هنری از جمله نقاشی،مجسمهسازی،ادبیات،سینما،به یک میزان توانایی تجلی مفهوم را دارند؟برای جواب به این سؤالها مسائل دیگری را مطرح میکنیم.
ازاینرو با توجه به آرای فوق میتوان نتیجه گرفت که به نظر شوپهناور آثار نمادین(در هنرهای نقاشی و مجسمهسازی)،که به دنبال القای مفهوماند،به دلیل اینکه شناخت و آگاهی مفهوم آنها نیاز به دانستن معادلهای مفهومی نمادهای به کار رفته در آن آثار است،نمیتواند معرف هنر واقعی باشد.
ما میتوانیم این ایده را تعمیم و در آثار ویدیویی و سینمایی هنرهای مفهومی به کار ببریم؛چون به نظر میرسد این دسته از آثار هنری به جهت دارا بودن زبان متفاوت قابلیت بیشتری برای القای مفهوم در قالب تمثیل دارند.
نتیجه 1-برداشت یک مفهوم خاص و متقن از یک اثر بدون آنکه معادل مفهومی آن از پیش تعریف شده باشد،غیر ممکن است؛چون در غیر این صورت ممکن است به تعداد مخاطبان برداشتهای متفاوت صورت گیرد.
2-استفاده از تمثیل و نشانهای خاص در اثر با پیش معرفی معادلهای مفهومی آن برای مخاطب،اثر را در مرتبه هنر نمادین قرار میدهد،و از آنجا که برای چنین ترفندی کمال هنرمندی لازم نیست،در نتیجه این آثار مرتبه بالایی ندارند و یا دستکم اعتبارشان به جهت تمثیلی بودن آنها نیست."