خلاصة:
استاد خطیب رهبر،با هدف فهم آسان کتاب مرزباننامه و ترجمهء ابیات عربی، براساس تصحیح علامه قزوینی،به شرح مشکلات کتاب مرزباننامه پرداختهاند. این در حالی است که پس از تصحیح علامه قزوینی و توضیحات سودمند وی در حاشیهء کتاب و پس از آن با تصحیح دوبارهء محمد روشن و توضیحات و تعلیقات مفید وی در مجلدی جداگانه،همچنان مشکلاتی در فهم کامل این کتاب باقی ماند. اگرچه خلیل خطیب رهبر،به مقصود خود نائل آمده ولی از برخی لغزشها و اشتباهات نیز دور نمانده است. ازاینرو در این مقاله سعی شده است،تکملهای بر کار استاد خطیب رهبر نوشته شود و بیشتر آن خطاها و لغزشها بازنموده شود.علاوهبراین در آن به شرح چند مشکل مهم و معتبر مرزباننامه نیز پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
"در ادب فارسی به درخشندگی و آینهگون بودن این دو اشاره شده است: چون آینهگون خنجر در شانهء دست آری آن نور مصور بین رخسار جهانداری (همان،ص 305) دربارهء استفاده کردن از خنجر به عنوان آینه،میتوان به این بیت از خاقانی شروانی اشاره کرد: گر جز تو را ستودم بر من مگیر از آنک مردم ضرورتی کند از خنجر آینه (همان،ص 933) با توجه به نکات فوق،بیت را میتوان اینگونه معنی کرد:«[اگر]از خنجر[به عنوان آینه استفاده کنی و شخصی را در آینهء خنجر نگاه کنی]،[حتی]اگر روی او از فرشته نیز زیباتر باشد،در چشم تو دیوچهره به نظر میرسد».
این معنی با پیش و پس متن نیز متناسب است زیرا در متن،سخن از این است که یک نفر،وراوینی را به تمام کردن مرزباننامه تشویق میکندو یک روز،دوباره به واسطهء سخنان خود،بادی در آتش هوس وراوینی میدمد تا او کار تصنیف کتاب را به پایان برساند.
باب هفتم(داستان شیر و شاه پیلان):«سره گفتست آن مراغی که گفتست: ما هر دو مراغی بچهایم ای مهتر باشد ز خری در من و تو هر دو اثر لیکن چو تو جاهلی و من ز اهل هنر تو ون خر آمدی و من مهرهء خر (همان،ص 264) در حاشیهء 11 گفتهاند:«ظاهرا معنی آن به طنز این تواند بود:من و تو زادهء شهر مراغهایم و از خر بودن در ما نشانی است،ولی چون تو را نادان و مرا هنرمند شمارند، پس تو ون خر(به کنایه بیتمیز و نادان)باشی و من به سبب همنشنی با تو گوئی مهرهء گردن خر میباشم»."