ملخص الجهاز:
"در اصالت فاعلیت،هرچند «تعلق غایی»به«تعلق فاعلی»تبدیل میشود اما طرف«تعلق»همان ذات یا نقشه ثابت باقی میماند که این خود،گونهای دیگر از نفی تغییر و حرکت و گرفتار شدن در ایستایی است؛پس لازم است که طرف تعلق و فاعلیت نیز خود فاعل باشد و تعاملی میان فاعلهای گوناگون در هستی پدید آید تا فرایند شدن و تکامل قفل نشود.
معرفتهای غیر دینی،در مسند و مرتبت بالاتر از معارف دینی جای نمیگیرد تا معرفتهای دینی الزاما به تبعیت و پیروی از علم و فلسفه مکلف شوند بلکه در نظام فکری انسان،معرفت دینی در منزلت اصلی و برتر قرار دارد و در عین حال که این معرفت به شکل قهری از معارف بشری تاثیر میپذیرد و رنگ آنها را به خود میگیرد اما این تاثیر پذیری،دائما باید از شکل غیر منطقی خارج شود و به سمت قانونمندی و قاعدهپذیری سوق یابد؛به خصوص با توجه به اینکه معارف بشری،خود در 2 بستر دینی یا الحادی بالیده و پرورش یافتهاند که با این فرض، تاثیرپذیری معارف دینی از معارف بشری از 2 جنبه مثبت یا منفی برخوردار خواهد بود.
میتوان گفت نظر به اینکه اولا،همه معارف انسان با یکدیگر ارتباط دارند و ثانیا،همه آنها توسعهپذیر و تکامل یابند،بنابراین لازمه دینداری این است که معرفت دینی در محور منظومه معرفتی انسان بنشیند و در غیر این صورت،دین و دینداری به تدریج رو به زوال خواهند رفت و قافله علم به انحراف کشیده خواهد شد."