ملخص الجهاز:
"اصلا اگر حتی در عصر کنونی که نظام فرهنگ تکنولوژیک، آموزش همگانی،فرایند مبادله و پول،نظمهای نمادین،تصاویر رسانهها،افکار عمومی هدایتشده و قدرتهای منتشر و همهجا گستر ناپیدا با دیکتههای نهان و اراده شماتیک پنهان سوژههای فردی را شکل میدهند و هدایت میکنند،باز هم چیزی ثابت و مقاوم در ژرفای سوژه انسانی باشد،چه؟اصلا از کجا معلوم که حق با کسی نباشد که منشأ همه هستی را نیروی شیطانی میداند؟آیا بهتر نیست به جای مخالفخوانیهای پیشبنیاد،به استدلال و تبیین اندیشمندان گوش بسپاریم؟اصلا چرا باید چیزی، صرفا از آنرو که نو نیست یا بنیاداندیش است،طرد شود؟برعکس چرا مدرن بودن به ویژه در هنر باید امتیازی به شمار آید؟ تا آنجا که نظریه بماهو نظریه در کار است،طرح این پرسشها نیز مناسبتی ندارد؛چه بههرحال،هر نظریهای کار خودش را میکند،هر اثری منطق و دفاع درونماندگار خودش را دارد و اساسا حق هر انسانی است که درباره کائنات و هستی،تفسیر خاص خود را داشته باشد.
بنابراین آن تفکری نیز که در عصر مدرن هنر سنتی،فلسفه ایدئالیستی و تفکر بنیاداندیش و سیستمساز را سلبا یا ایجابا،همدست قدرتهای سیاسی تمامیتخواه میداند،خود یکی از نظریههایی است که در مقام نظریه،از حق عرضه و تبیین خود برخوردار است یا دست کم باید برخوردار باشد اما بنا به نظریهای که سهم پیشآگاهانه و دورانساز نیچه را در آن نمیتوان نادیده گرفت،رابطه تفکر و قدرت،همواره آنگونه که در فلسفه افلاطون و ارسطو ملاحظه میشود،صریح و برنامهریزی شده نیست."