خلاصة:
تأثیر و تأثر متقابل جهانی شدن باعث شکلگیری فرایندهایی شده است که عرصهء فرهنگ را بیش از روندهای عادی گذشته متحول کرده است.بهطوری که رویکرد فرهنگی جوامع بشری اشکال متنوعی به خود گرفته است.نخستین تحول همگونگی فرهنگی با نفی هرگونه مقاومت در برابر فرهنگ جهانی،یا به عبارتی فرهنگ لیبرالی یا فرهنگ امریکایی،با برخوردی منفعلانه بر یکپارچه شدن فرهنگی،کاهش تنوع و تفاوت فرهنگی پای میفشارد.سپس خاصگرایی فرهنگی یا بهرهگیری از امکانات ارتباطی مدرن سعی در طرح همهجانبهء هویتهای قومی،مذهبی ی ملی دارد.سومین نوع واکنش به فرایند جهانی شدن با عنوان تحول فرهنگی یاد شده است.این واکنش بهدنبال نفی فرهنگ جهانی نیست،بلکه تعدیل،اصلاح و بازسازی و همسو کردن آن را با الزامات و منافع ملی مدنظر دارد.ازاینرو،در چنین شرایط محیطی متأثر از جهانی شدن، نقش دولت در جایگاه نهاد متولی فرهنگ و تأثیر آن در نهادهای غیر دولتی فرهنگی برجسته میشود.در نهایت،آنچه در این زمینه حائز اهمیت است طرح مهندسی فرهنگی و مدیریت کلان راهبردی در شرایط خاص تحولات جهانی شدن است،که در این مقاله به آنها پرداخته میشود.
ملخص الجهاز:
"مهندسی فرهگی و جهانیشدن اگر فرایند جهانیشدن چنین تأثیر شگرفی در اقتصاد و سیاست میگذارد،چه بر سر فرهنگ میآورد؟آیا مرزهای فرهنگی را نیز مانند مرزهای سیاسی مستهلک میسازد یا به بازسازی و تقویت آن مرزها میانجامد؟در جانی بسیار«فشرده»که به اندازهء یک «دهکدهء»کوچک تعبیر شده است،انسان چگونه به بازسازی فرهنگی و مهندسی فرهنگی خویش میپردازد؟به بیانی دیگر،بین مهندسی فرهنگی و جهانیشدن چه رابطهای هست؟برای این پرسش پاسخهای متفاوتی بیان شده است که بسته به شرایط معین اجتماعی،اقتصادی و سیاسی و همچنین نحوه و میزان تأثیرپذیری از فرایند جهانیشدن و واکنش فرهنگها و انسانها،در طیفی از افعال مطلق تا واکنش ستیزآمیز قرار میگیرد.
البته تبیین و ارزیابی متفاوتی از خاصگراییهای دینی به عمل میآید که«گیدنز» آنها را نوعی بنیادگرایی و بنیادگرایی را«دفاع سنتی از سنت»میداند؛«هابرماس»آنها را در ردهء جنبشهای اجتماعی واکنشی،دفاعی و خاصگرایانه قرار میدهد و واکنشی به عقلانیت فزایندهء زندگی مدرن بهشمار میآورد؛«کاستل»چنین جنبشهایی را واکنش به نوع ترس حاصل از جهانیشدن و جامعهء شبکهای میداند؛«پیتر پیر»هم بنیادگرایی را واکنشی و ستیزآمیز به تأثیر نسبیسازانهء جهانیشدن در ادیان توصیف میکند؛«گیدنز»بر این باور است که وجه مشترک همهء این تبیینها و ارزیابیها آن است که خاصگراییهای دینی بههرحال واکنشی به فرایند جهانیشدناند(همان:98).
بنابراین، اگر بپذیریم که چالش اساسی در این زمان تهدید و چالش فرهنگی است(با توجه به جهانیسازی)و اگر بپذیریم که زیرساخت توسعه و تحول هر نظام اجتماعی،فرهنگ آنجامعه است و اگر دیدگاه نخبگان در طراحی و معماری کلان هر نظام اجتماعی را بپذیریم،مدیران استراتژیک کشور که عاملان اساسی تغییر،تحول و توسعه به حساب میآیند باید بار دیگر مدیریت استراتژیک فرهنگی،مفاهیم و مبانی دینی،اعتقادی و ارزشی فرهنگ اسلامی را بهکار گیرند تا بتوانند در تغییر،تحول و توسعهء سازمانی ارزشها و اعتقادات،مبانی دینی و فرهنگی را لحاظ کنند."