ملخص الجهاز:
"اقتصاددانان هوادار بانک جهانی چه میگویند؟ در پاسخ به این سوال که چرا در چهار دهه اخیر، برخی از کشورهای در حال توسعه توانستهاند مستمرا بر درآمد سرانه خود بیفزایند و برخیها نتوانستهاند؟ اقتصاددانان هوادار بانک جهانی موضوع رشد بهرهوری کل کار و سرمایه را به عنوان عامل اصلی معرفی میکنند و میگویند که هر قدر اقتصاد بازتر باشد،سطح رقابت بالاتر خواهد رفت و هر مقدار که در امر آموزش سرمایهگذاری شود،به همان میزان رشد بهرهوری عوامل افزایش یافته و لذا رشد اقتصادی بیشتر خواهد بود و علیرغم نقش عوامل اقتصادی بینالمللی،سیاستهای اقتصادی داخلی نقشی بیشتر از شرایط اقتصاد جهانی در رشد درآمد سرانه دارند.
اما هواداران سیاستهای بانک جهانی معتقدند که اگر چنین مداخلاتی نیز از طرف دولتها در کشورهای مزبور به عمل آمده باشد،تاثیر آنها محدود بوده است و لذا آزادسازی بازار کار،ناچیز بودن سوبسید در مقایسه با کشورهای دیگر،سیاست جانشینی واردات همراه با توسعه صادرات و به طور کلی،تخصیص منابع به فعلایتهایی که با اصل مزیت نسبی سازگار بودهاند،نقش اساسی را در این زمینه ایفا کردهاند و بنابراین،به کشورهای در حال توسعه توصیه میکنند که همواره به دنبال مزیت نسبی،تصصحیح قیمتها و آزادسازی بازارهای خود باشند.
باید گفت که حتی در این مفهوم محدود نیز(1)و(2) برای ارزیابی غیر کارآ بودن سیاست صنعتی کافی نیست، زیرا سرعت تعدیلات در ساختار بخش صنعت و برخوردار شدن همه بخشها از بهبود وضعیت تراز پرداختها و افزایش سرعت رشد تولید و بهرهوری را مورد توجه کافی قرار نمیدهد.
در این صورت،ملاحظه میشود که ژاپن و کره جنوبی و نیز تایوان،کمترین میزان باز بودن نسبت به اقتصاد جهانی را داشتهاند و انحراف قیمتها در آن کشورها بسیار بیشتر از کشورهایی چون برزیل، هندوستان،مکزیک،پاکستان و ونزوئلا بوده است."