ملخص الجهاز:
"غباری همچو«رسوا»زین گذرگاه که از او سر نزد یک اشتباهی (به تصویر صفحه مراجعه شود) فرار حسن غلامحسین ولایی (اورین،تبریز) از روی ماه منظر تو نوبهار حسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن لعلت شکسته لعل بدخشان را رواج هم در یمن عقیق شده بیوقار حسن سرو چمن زناز تو در اهتزاز و کبک مبهوت بر خرام تو در کوهسار حسن در پشت زلف،نیمرخت جلوهگر چنان سر در نقاب ابر نشان از غدار حسن صورت که دلفروز بود،شکر نعمتش سیرت بیار لایق شهر و دیار حسن صاحبنظر اگرچه به صورت نظر کند سودای او نمیبود الا عیار حسن در روزگار هر بود پایدار نیست هرگز مباد بیرخ تو روزگار حسن هر سال را بهار و خزانی مقرر است آه ار بدل شود به خزان نوبهار حسن جام غرور در دل«اورین»شکست سخت تا دید در خمار به حسرت،فرار حسن گرچه گرفته وام ز حافظ دو بیت صدر افزون بر آن نمود بسی شاهکار حسن مادر مرا ببخش!!؟؟ عباس دبستانی(گلبانگ کرمانی) ببوسم دستت این مادر!که پروردی به دامانت مرا آزاد و آزاده،سرو جانم به قربانت چراغ کلبهام هرجا،فروغ نام تو مادر!"