ملخص الجهاز:
"دنیای احمقها،بیغیرتها و رجالهها و در چنین دنیایی هدایت و امثال هدایت وصله ناجوری هستند که یا باید کندشان یا ترتیبی داد که خودشان هرچه زودتر کنده شودند و هدایت این را به خوبی دریافته بود و در عین حال میدانست که نباید منتظر هیچ تغییری باشد و همین ناامیدی سرانجام او را وادار کرد که در روز نوزدهم فروردین ماه سال 0331 در پاریس خودکشی کند در حالیکه به هنگام مرگ فقط چهلونه سال داشت.
دستگاههای فرهنگ پروری که به هزارو یک دلیل،حتی حضور نام هدایت را هم در عرصه ادبیات ایرانی برنمیتابند نباید انتظار داشت که یکصدمین سال تولد او را جشن بگیرند از نسل جوان هم که نباید (به تصویر صفحه مراجعه شود) متوقع بود،همینقدر که میگردند تا نسخهای از کتابهای هدایت را پیدا کنند و به ده برابر قیمت بخرند کارشان درخور تحسین و تقدیر است اما اهل قلم و جماعت شاعر و نویسنده چه؟آنها که آدمی مثل پائولو کوئیلو را از آن طرف دنیا میآورند و برایش مجلس سخنرانی ترتیب میدهند و به نامش جایزه ادبی اعطا میکنند!و یا آنها که شب شعر و شب قصه و شب نقد برپا میکنند برای هم کاسهها و هرگروهشان محفلی دارند و مراد و مریدانی چرا هدایت را از یاد بردهاند؟آیا سایه هدایت آن هم بعد از پنجاه سال آنقدر سنگین و پرشوکت است که ایستادن در زیر آن تحقیرشان میکند و یا براین گمانند که هدایت دیگر کهنه شده و حالا نوبت موج جدید است و دمیدن در بوق این موج بیشتر به نفعشان تمام میشود."