خلاصة:
آقای عبدالکریمی در این مقاله درصدد است تا فروپاشی نهادهای سنتی را در ایجاد شکاف تاریخی، فرهنگی و تمدنی تحلیل نماید. او در این نوشتار سعی دارد تا با بیان ویژگیهای دوران پستمدرن، چنین فروپاشی را ضرورت زمانه کنونی معرفی نماید و نسخه رهاییبخش را در تجدید نظر اساسی در نحوه تفکر و رویه کنونی و سازگار کردن خود با پستمدرن تفسیر نماید.
ملخص الجهاز:
"در راستای اثبات این ادعا، طبیعتا باید به این پرسش بنیادین پاسخ داد:چرا و به چه دلیل بسیاری از ارزشها و هنجارهای سنتی، و به دنبال آنها نهادهای سنتی شروع به فروپاشی و اضمحلال کردهاند؟ پیروزی و موفقیت یا شکست و عدم موفقیت نهادهای گوناگون و سنتی اجتماعی، از جمله نهادهای دینی و سیاسی را نمیتوان صرفا در کارآمدی یا ناکارآمدی خود این نهادها بلکه باید در فضای کلی فرهنگی و اجتماعی جامعه جستوجو کرد.
بدتر از آن اینکه ما با عدم درک سرشت حقیقی تفکر، فرهنگ و روند حیات بشر معاصر، از جمله با سیاسی، امنیتی و نظامی کردن عرصه فرهنگ و تفکر (که بزرگترین آفت کنونی در عرصه فرهنگ و تفکر کشور است) و نیز با از بین بردن هرگونه فضای عمومی، زمینههای فروپاشی ارزشها و نیز عدم کارآیی نهادهای گوناگون اجتماعی را بیش از گذشته فراهم ساخته، جامعه، به خصوص جوانان را خودمان با دستان خودمان به سوی نوعی هنجارشکنی و عکسالعملهای تخریبی و ضد اجتماعی سوق داده، آنگاه با ظاهری مظلومانه، از نهادهای حقوقی، قضایی، انتظامی و نظامی کشور چشمانتظار مقابله با این روند خروشان و سیلآسا هستیم.
اشاره سیدمحمدرضی آصفآگاهآقای عبدالکریمی پرسش بنیادین خود را اینگونه مطرح میکند که چرا و به چه دلیل بسیاری از ارزشها و هنجارهای سنتی و به دنبال آن نهادهای سنتی شروع به فروپاشی کرده است؟ ایشان ناکارآمدی را دلیل عمده نمیداند بلکه فضای فرهنگی و اجتماعی جهان را بستر اصلی این فروپاشی میداند که مستقل از آن نمیتوان تصمیمگیری و عمل نمود.
ایشان ایران را دچار دو شکاف تاریخی و تمدنی دوران مدرنیته و پستمدرن میداند؛ شکاف میان ذهنیت نهاد سیاسی با تحولات بیش از اندازه سریع جهان که میرود تا به یک گسست کامل تبدیل شود."