خلاصة:
شناسایی و تبیین ارتباط بین دو پدیده تورم و بیکاری در اقتصاد کشور، به لحاظ تصمیمگیریهای اقتصادی از جایگاه خاصی برخوردار است.این تحقیق کوششی جهت شناسایی روابط دقیق پدیدههای فوق در کوتاه مدت و بلند مدت و همچنین تعیین نرخ طبیعی بیکاری در ایران میباشد. نتایج حاصله از این مقاله تأیید مینماید که در کوتاه مدت رابطه معکوس بین نرخ تورم و نرخ بیکاری صادق است و در این بین نتایج حاصله از مدلهای خطی و غیرخطی منحنی فیلیپس بیانگر سازگاری بهتر مدلهای خطی در اقتصاد ایران میباشد.همچنین فرضیه نرخ طبیعی بیکاری در کشور با استفاده از روشهای همگرایی، مورد آزمون قرار گرفت که نتایج حاکی از تأیید فرضیه فوق در کشور است و مقدار کمی آن با محاسبه رشد بلند مدت بهرهوری(7/1 درصدی)، حدود 6/7 درصد برای اقتصاد ایران محاسبه گردید.
ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) در مدل برآورد شده فوق، جزء متغیر توضیحی بهرهوری سایر متغیرها از ملامت مورد انتظار برخوردار میباشند که شاید به دلیل شرایط خاص اقتصاد ایران که بهرهوری در تصمیمگیریهای اقتصادی چندان مد نظر نمیباشد قابل توجیه باشد و البته معنادار نمیباشد، اما نکته قابل توجه در وجود ارتباط معکوس بین نرخ تورم و نرخ بیکاری در اقتصاد ایران بیانگر این نکته است که برای کاهش یک درصدی در بیکاری کشور باید متحمل نرخ تورمی حدود 13 درصد بالاتر گردد که این امر به لحاظ تصمیمگیریهای سیاستی جالب توجه است.
فریدمن با توسل به منحنی فیلیپس عنوان میکند نرخ طبیعی بیکاری نرخی است که در بلند مدت میزان تورم بالفعل و تورم مورد انتظار برابر میشوند لذا داریم که:ت(به تصویر صفحه مراجعه شود) لازم به ذکر است که فرضیه نرخ طبیعی بیکاری تا دهههای اخیر به عنوان یکمفهوم نظری استفاده شده است در حالی که باید در نظر داشت که این یک مفهوم تجربی میباشد.
لذا ابتدا به محاسبه رشد بلند مدت بهرهوری در ایران نیاز میباشد که برآورد رشد بلند مدت بهرهوری در کشور حدود 17/1 درصد میباشد و با عنایت به نتایج اقتصادسنجی مدل منحنی فیلیپس بر پایه شکلگیری انتظارات قیاسی در معادله(29)و با فرض تعادل بازار کار و کالا در بلند مدت میزان نرخ طبیعی بیکاری برای ایران 6/7 درصد خواهد بود(به تصویر صفحه مراجعه شود) که مطابق نظریه کاربردی بارو 3برای اقتصاد ایران 4، حاکی از نرخ طبیعی بیکاری بالا برای اقتصاد یاران است."