خلاصة:
در این مقاله ابتدا با رجوع به فرهنگهای لغت(فارسی و انگلیسی) کوشش میشود اسطوره تعریف شود و سپس مفهوم«بخت»در ادب فارسی که شاید نزدیکترین معنا به اسطوره باشد،بررسی و شواهد آن نقل میشود.سپس اسطوره و اسطورهاندیشی در اندیشهی ماکیاوللی بررسی خواهد شد،در این خصوص به دو کتاب اصلی او استناد شده است. فصل پایانی و بعدی بررسی و پژوهش اسطوره در اندیشه ارنست کاسیرر است و در آن ابعاد گوناگون اسطوره،زبان و اسطوره،دین و اسطوره و کارکرد اجتماعی اسطوره و...به شرح بازگفته میشود.
ملخص الجهاز:
"بررسی خواهد شد،در این خصوص به دو کتاب اصلی او استناد شده است.
اسطوره]این توضیحات آمده است: myth در لاتین نو mythus و در
با این دو کتاب فلسفهی سیاسی مدرن پا به عرصهی
مضمون این دو کتاب نه اخلاقی است نه ضد اخلاق،بلکه
این نخست تجزیه و تحلیل علمی و بیطرفانه از روشهایی است که
عنوان فصل هفتم کتاب شهریار ماکیاوللی این است:در باب شهریاریهای
فصل بیست و پنجم همین کتاب تحلیل میکند که چگونه بخت کارآمد
ماکیاوللی در کتاب دوم گفتارها بحثی را مطرح میکند به این عنوان:آیا
این عقیدهاند که مایهی عظمت امپراطوری روم بخت نیک بوده
خود رومیان همهی پیروزیهای خویش را هدیهی بخت تلقی کردهاند
قانون خویش را خود به وجود آوردند؛بدبختترین آنها شهری است که
ماکیاوللی برای بیان این احساس که آدمی بر سرنوشت خویش سیادت
گرفت،این است که بخت آنچنان این صفت را میستاید که هیچگاه
حاصل بحث ماکیاوللی این است:هر رهبر بزرگی در مرتبهی نخست
گمراهکننده است،بلکه خلاف مصرحات خود کاسیرر هم در این کتاب و
به اسطوره ترجمه کرده است.
پدید آورندهی اسطوره بلاهت بشری است و اگر«بلاهت بدوی»
هرگاه ما ماهیت این وحدت را شناختیم کلید جهان اسطوره را پیدا
اسطوره رام و فرمانبردار است،اما همینکه این قدرتها
اسطوره بهطور کلی عینیت یافتن تجربه اجتماعی انسان است.
شدهایم؟پاسخ کاسیرر منفی است،زیرا بر این باور است که در سیاست
بیستم نشان میدهد که این امیدها خام بوده است.
این است:قدرتهای اسطورهای فقط به دست نیروهای فراتر مهار
این قدرتها سستی گیرند،هیولای اسطوره بار دیگر پدیدار میشود و"