خلاصة:
در این نوشته،نگارنده سیر تالیف منابع درسی از آغاز تاسیس موسسات آموزشی مدرن تا امروز را به اجمال بیان میکند.هنگام تاسیس دار الفنون کتاب درسی نداشتیم.مدتی بعد مترجمان این مدرسه،جزوههایی تدوین کردند.بعدها کسانی به ذوق خود کتاب درسی نوشتند.سالها بعد دولت قدم به میدان گذاشت و به عنوان متولی تالیف کتاب درسی،کنترل را در دست گرفت.بعدها به مدت بیست سال تهیه کتاب درسی از دست دولت خارج شد،اما خصوصیسازی تالیف کتابهای درسی به هرج و مرج انجامید.دولت دوباره به میدان آمد و کار را به انحصار خود درآورد.بعد از انقلاب اسلامی،کتاب درسی به ابزار عقیدتی-سیاسی دولت برای مهندسی فکر دانشآموزان تبدیل شد.حالا در هنگامهای که برخی اینترنت را ابزار شیطان میدانند،قرار است رایانه و فضای بیکران مجازی، جایگزین کتاب و کاغذ شود.انقلاب الکترونیکی و عمومی شدن استفاده از رایانه و اینترنت،در نظامهای آموزشی انقلابی ایجاد میکند که طلیعهاش،تاسیس مدارس هوشمند است که در آنها به جای کتاب و دفتر،از رایانه استفاده میشود. رایانه و اینترنت امکانات بسیار گستردهای در اختیار نظامهای آموزشی قرار میدهند که تا پیش از این قابل تصور نبود.این انقلابی است بسیار بزرگتر از اختراع صنعت چاپ.آیا نظام آموزشی ایران توانایی جذب این تجربه فوق نوین را دارد؟در سالهای اخیر،مفاهیم و واژگان مدرن بسیاری وارد ادبیات آموزشی ما شدهاند،اما در کاربرد عملی چیز دیگری از آب درآمدهاند.نظام آموزشی ما مفاهیم نوین را از محتوا و مضمون اصلیشان تهی میکند،آن گاه محتوای کهنه را در بستهبندی نو عرضه مینماید.این بلایی است که بر سر مفاهیمی مانند مدرسهمحوری،یادگیری مهارتهای زندگی،حذف نمره از سیستم ارزشیابی و...آمده است.ایرانیها در اقتباس پدیدههای مدرن غربی در حوزه آموزش موفق نبودند؛آیا همین سرنوشت در انتظار پدیده مدارس هوشمند است؟
ملخص الجهاز:
"آموزش و پرورش ایران مفهوم مدرسه هوشمند را جذب و هضم کرده و آنچه در عمل آفریده، نسخه بومی این مدارس است که شباهتی به اصل ندارد و فعالیتهای مدارس هوشمند برای دانشآموزان قابل درک است؛خروجی مدارس نیز براساس اهداف از پیش تعیین شده تنظیم میشود و دانشآموزان هم در امر یادگیری از مشارکت و همراهی بیشتر و مناسبتری برخوردار خواهند بود.
با مطالعه در مورد مدارس هوشمند در کشورهای دیگر، از جمله مالزی و شتاب مسئولان ایرانی برای گسترش انبوه این مدارس،این نگرانی وجود دارد که مفهوم مدرسه هوشمند هم مانند بسیاری از مفاهیم و واژهها در ادبیات آموزشی ما دچار استحاله و تقلیل مفهومی شود و نظام آموزشی سنتی و معلممحور ما همچنان در مدراس هوشمند تداوم یابد و حاصل اجرای این طرح،تنها صرف هزینههای گزاف برای خرید رایانه چینی باشد که بعد از مدتی از رده خارج میشود.
جمعبندی کار این محقق چنین است:نقش معلمان در این مدارس تفاوت چندانی با مدارس سنتی ندارد و نقش دانشآموز نیز تفاوت زیادی با مدارس دیگر نکرده؛از الگوهای گوناگون تدریس با توجه به تفاوتهای فردی استفاده نمیشود و صرفا مطالب کتاب و گاهی مطالبی خارج از کتاب درسی و اینترنت در قالب پاور پوینت ارائه میشود.
نگارنده برای ارتقای کیفیت این مدارس پیشنهادهایی دارد؛ارتباط با مدارس هوشمند کشور از طریق شبکه،ارتباط با مدارس هوشمند کشورهای دیگر از طریق شبکه،آموزش معلمان و دانشآموزان از طریق تشکیل کلاسهای آموزش رایانه،حضور متخصصان فناوری اطلاعات در مدرسه،تراکم کمتر دانشآموزان در کلاس، تغییر آرایش سنتی کلاسها و قرار گرفتن صندلیها به گونهای که امکان تعامل دانشآموزان به هم بیشتر فراهم شود،اجرای طرح مدرسه هوشمند در دورههای پایینتر تحصیلی،افزایش انگیزه معلمان برای شرکت در کلاسهای آموزشی از طریق در نظر گرفتن امتیازات مالی و..."