ملخص الجهاز:
"شاه یک باغبان درجه اول انگلیسی بنام«برتون»در خدمت خود داشت که با کمک او توانستم در این باغ چنان کرفس و گلکلم مرغوبی بعمل بیاورم که همه تعجب کنند،چون اصولا من باین گونه گیاهان خوراکی بیشتر از پرورش گلهای زینتی علاقه دارم.
بدستور صدراعظم عمارت بزرگی که گنجایش چندین هزار نفر را دارد برای نمایش تعزیه بنا شده که تمام خصوصیات یکتئاتر جدید را داراست ولی صحنه نمایش آن بجای آنکه در جلوی ساختمان باشد،بصورت یکسکوی بلند در وسط قرار گرفته و بدون واسطه پرده از همه طرف برای تماشاگران قابل دیدن است.
این خانم،در عوض همسر شاه که معمولا باید انتظار داشت- مهمترین موقعیت را در دربار دارا میباشد و این مقام،کاملا مورد قبول همه زنهای درباری قرار دارد.
(خانم،همان نامیست که بوسیله شاه به مادرش اطلاش میشود)این گروه، همراه با نوکران خود من به زحمت زیاد تخت روان مرا از میان بازار تنگ با داد و فریاد فراوان و برگرداندن روی مردها به سمت دیوار،تا در کوچک مدخل قصر حمل کردند.
پس از عبور از محوطه قصر و بالا رفتن از چند پله به اطاق مجللی رسیدم که تمام اطراف آن آینهکاری شده و یک صندلی نیز برای نشستن من در آنجا قرار داشت.
هریک از زنهای شاه خانه و تشکیلات جداگانهای دارند و بعضی از آنها برای خود دربار کوچکی نیز تدارک دیدهاند که جدا از دیگرانست ولی باوجود این هرکدام با دیگران بهنحوی ارتباط دارند که من بالشخصه اینگونه آداب و رسوم زنهای ایرانی را ستایش نمیکنم.
مادر شاه لباس مجللی دربر داشت: او«شلیته»زربفتی پوشیده بود که این «شلیته»های ایرانی-همانطور که قبلا گفتهام-خیلی گشاد هستند و هر لنگه آن حتی از دامنهای اروپائی نیز فراختر است."