خلاصة:
مقاله حاضر ضمن درک اهمیت تغییر رژیم و فضای سیاسی-اجتماعی عراق جدید به تبیین عناصر و متغیرهای داخلی تأثیرگذار بر سیاست و رفتار خارجی این کشور میپردازد.سؤال محوری این است که منابع داخلی مؤثر بر شکلگیری سیاست خارجی عراق کدامند؟فرضیه در پاسخ،مدعی است سیاست خارجی عراق جدید همانند دوران پادشاهی و جمهوری،تا حدود زیادی متأثر از منابع پایدار و ثابت داخلی است که ناسازگاری میان هویت و حاکمیت و یا دولت و ملت،دشواریهای ژئوپلیتیکی،اقتصاد وابسته به نفت و هویت و ارزشهای مشترک عربی از مؤلفهها و ویژگیهای اصلی آن هستند.بهرغم تغییر ساختار حقوقی،این عناصر و ویژگیها چندان تغییری نیافته و بعید است در آیندهء نزدیک دگرگون شوند.
In addition to emphasizing the importance of the regime change inIraqand the new political-social environment in this country، this essay explains the internal elements and parameters affecting its foreign policy. The essential question here is about the internal sources affecting it. The answer is that newIraq's foreign policy like the previous kingdom and republic period is affected mostly by some constant internal parameters like: contradiction between identity and sovereignty or between government and nation، geopolitical difficulties، the reliance of economy on the oil and common Arabic identity and values. In spite of changes inIraq's legal structure، these parameters and elements have not changed a lot and it doesn’t even seem to change much in the future.
ملخص الجهاز:
درواقع،سؤال محوری این است که منابع داخلی پایدار و مؤثر بر شکلگیری سیاست خارجی عراق کدامند؟فرضیه اصلی نیز این است که سیاست خارجی این کشور همانند گذشته تا حدود زیادی ریشه در منابع پایدار داخلی دارد که ناسازگاری میان هویت و حاکمیت،دشواریهای ژئوپلیتیکی،اقتصاد وابسته به نفت و احساس تعلق به هنجارها و ارزشهای مشترک عربی،از مؤلفههای اصلی تشکیلدهندهء آن هستند.
دولت مرکزی با داشتن اختیاراتی باید از فروپاشی عراق جلوگیری کند و خودمختاری فدرالی علاوه بر آنکه زمینه مشارکت و تأمین حقوق اقلیتها و گروههای قومی-مذهبی را میسر سازد،درحالیکه در گذشته،شیوه همگونسازی اجباری و از بالا به پایین،شکست خورد،حال باید به انتظار نشست و دید که آیا عراق جدید برپایه همزیستی مسالمتآمیز مبتنی بر احترام،تحمل و تأمین حقوق متقابل قادر به حل بحران هویت قومی و فروملی خود خواهد بود یا نه؟ از سوی دیگر،عراق مانند اوایل دهه 0291،در آغاز مسیر دولت-ملتسازی است و این مسئله بار دیگر رهبران و گروههای مختلف عراقی را در برابر گزینههای محدود و متعارضی قرار داده است:تمایل به حضور نیروهای نظامی بیگانه عین ترس از مداخله و نهادینه شدن سلطه خارجی که مشابه همان احساس دوگانه عراقیها نسبت به حضور انگلستان طی سالهای 8591-0291 میباشد.
درعینحال میتوان گفت سایه اختلافهای مرزی و تاریخی بر سر روابط خارجی عراق با دو کشور ایران و کویت از بین نخواهد رفت،کشمکشهای مرزی روابط این کشورها را دچار تنش و ناآرامی خواهد کرد و چنانچه عراق جدید بخواهد در منطقه خلیج فارس همانند گذشته نقش سنتی خود را به عنوان بازیگر مسلط و موازنهساز در برابر ایران ایفا نماید،آنگاه تنشهای مرزی و سیاسی بالا خواهد گرفت و این احتمال وجود دارد که بغداد بار دیگر اعتبار قرارداد 5791 الجزایر را به چالش گیرد.