ملخص الجهاز:
"لیکن چند اشکال در این تحلیل وجود دارد که نادرستی و بیپایگی آن را مینمایاند؛نخست اینکه نهضت اما و قیام 51 خرداد با هدف براندازی آغاز و دنبال شد اما در فعالیتهای این گروهها اندیشه براندازی نه تنها جایی نداشت بکله وفاداری به شاه و رژیم پادشاهی در رأس برنامههای آنها قرار داشت و در مرامنامه آنها روی آن تأکید شده بود؛1دوم اینکه در نهضت امام مبارزه با استعمارگران غرب و شرق به عنوان یک اصل مطرح بود لیکن از سیاستهای پذیرفته شده گروههای سیاسی ایران نرمش و کرنش در برابر امریکا و دنبالهروی از سیاست آن ابرقدرت بود؛سوم اینکه نهضت امام با جهانبینی اسلامی و در راستای خواستهها و مصالح عموم ملتهای مسلمان قرار داشت،اما مبارزه گروههای سیاسی بر محور اندیشه ناسیونالیستی و ملیگرایی دور میزد؛چهارم اینکه مبارزه با صهیونیستها و خیزش در راه آزادی فلسطین از اصول نهضت امام به شمار میرفت اما در فعالیتهای این گروهها،مشکل فلسطین و خطر صهیونیستها اصولا مطرح نبود؛پنجم اینکه امام در چهارچوب قوانین قرآن حرکت میکرد و هرگونه برنامهای که با اصول اسلام ناهمگون بود رد میکرد،لیکن گروههای سیاسی در برابر مقررات به اصطلاح بین المللی حتی اگر مغایر با احکام اسلام بود سر تسلیم فرود میآوردند و آن را پذیرا بودند، و هستند،ششم آنکه امام بزرگترین خطر را برای ایران و اسلام فرهنگ غرب و اندیشههای لیبرالیستی میدانست و با آن به مبارزه برخاسته بود اما گروههای سیاسی اصولا با اندیشههای لیبرالیستی فعالیت میکردند و لیبرالیست بودند و هستند بنابراین با این تفاوتهای آشکار،بیپایگی و نادرستی این ادعا که نهضت امام ریشه در مبارزه گروههای سیاسی و به اصطلاح اپوزیسیون دارد،به خوبی نمایان میشود و این واقعیت را روشن میسازد که اصولا نهضت امام نمیتوانسته است دنباله و ادامه فعالیتهای پارلمانتاریستی باشد که گروههایی مانند«جبهه ملی»و«نهضت آزادی»پرچمدار آن بودند."