خلاصة:
فلسفه سیاست یکی از گونههای فلسفه مضاف است که برخلاف برخی از گونههای دیگر،
قدمتی طولانی دارد. هر چند اصطلاح فلسفه سیاسی نیز رواج دارد، به نظر میرسد تعبیر
فلسفه سیاست به معنای تأملات فلسفی در فعل سیاسی دقیقتر باشد. در مورد تقید فلسفه
سیاست به قید اسلامی اختلاف نظرهایی وجود دارد. معنای رایج فلسفه سیاست اسلامی به
معنای فلسفه سیاست مسلمانان است؛ هر چند فلسفه سیاست به معنای تأثیرپذیری فلسفه
سیاست از مبادی و پیش فرضهای برگرفته از آموزههای اسلامی و نیز به معنای وجود
استدلالهای عقلانی- استدلالی در متون دینی نیز به گونهای قابل قبول هستند. این
مقاله کوششی برای تبیین مفهوم، مکاتب، روش شناسی و مسائل فلسفه سیاست اسلامی است.
ملخص الجهاز:
"از این دیدگاه، عقل و شهود نیز یگانه مجاری معرفتند؛ در نتیجه هر گونه اندیشه ورزی باید تحت پذیرش ولایت خدا باشد؛ وگرنه باطل است و حقیقت دین همان جریان ولایت الاهی در همه عرصههای حیات بشری شمرده میشود و دین جریان تولی به ولایت خدا در حیات بشری است و فلسفه اسلامی، نوعی کوشش عقلانی برای تحلیل نظری موضوعات عالم هستی بر مبنای تعبد به ولایت خداوند است و فلسفه سیاسی اسلام، چنین تحلیلی از مبانی و تأملات حاکم بر مدیریت سیاسی در حیات بشری دارد؛ (فیاضی،12/5/1382) البته گاه با افراط در مستقل دانستن محض عقل از هر گونه پیش فرضها، فلسفه اسلامی به معنای اتخاذ مبادی اسلامی در آن نفی و نقد شده است، در عمل در دنیای غرب مدرن نیز شاهد شکل گیری برخی از مکاتب فلسفی با پیش فرضهای خاصی هستیم که باعث شکل گیری مکاتب گوناگونی فلسفی در اروپا شده است.
وجه مایز فلسفه سیاست اسلامی با گرایشهای مطالعاتی دیگری چون کلام سیاسی، فقه سیاسی و سیاست نامه نویسی، تلاش آن برای ارائه استدلالهای عقلی بوده است؛ اما هر چند این نکته در ابتدای امر کاملا درست به نظر میرسد؛ اما باید چند مسأله روش شناختی خاص فلسفه سیاست اسلامی را نیز مد نظر قرار داد.
البته هر چند در مسائل هستی شناختی و معرفت شناختی حکمت متعالیه تحولات و نوآوریهای شگرفی صورت گرفته است، به نظر میرسد در مباحث حکمت عملی، فارابی فرصتی برای گسترش آنها نیافته است؛ از این رو به رغم ظرفیتهای بسیار زیاد نظریه حرکت جوهری وی در عرصه اجتماعی و سیاسی، فارابی در مواردی که به مباحث سیاسی پرداخته است، دیدگاههای کاملا مشابه و یکسانی با آرای فارابی، ابن سینا و دیگر فیلسوفان دارد."