ملخص الجهاز:
"حس نوعدوستی نیستانی که در اشعار بعدیاش شکل پختهتر و محکمتری بهخود میگیرد،در اینجا هم نمود دارد: غم بینوایی که از سوز تب بنالد به بیغولهای نیمشب غم کودکی کو درافتد بهچاه شبانگه چو میآید از کارگاه غم دیهقانی که جان میکند زر و زور تقدیم خان میکند غم کارمندی معلقشده که حق گفته و لیک بیحق شده3 شعر«برق ما» این شعر بهخوبی خبر از گرایشهای آینده نیستانی در عرصهء شعر میدهد و معلوم میکند که شاعر در همان هجده سالگی و با همان اولین دفتر میدانسته که در چه راهی قدم میگذارد و محتوای شعرش را از کجا و چگونه میگیرد.
اما شعرش تصویرهای زیبا هم بعضا کم ندارد: روی«بازه»ها کنار سبزهها،میان کرتها، ما دوان و سایههای ابرها و سبزهها (سایههای ابرها ز دیوهاست گرتهها) شهر پشتسر نهاده،پیشروی جادهها،کوهها در انتها42 نیستانی هیچگاه وزن را رها نکرد و همین التزام بهوزن گاهی اشعارش را از بداهت و سرزندگی خالی کرده است و جالب اینجاست که خودش از این مساله آگاه بوده است چنانچه در مطلع یک غزل گفته: تهی شود ز معانی،سخن بهیمن عروض چو کندهای که در او موریانه میافتد!!52 شعر«زین گله»رویکرد نیستانی را به ناتورالیسم بهبهترین وجهی نشان میدهد که باتوجه بهتاریخ سروده شدن شعر -4531-کمی کهنه و از مدافتاده جلوه میکند: و تیرآهن همپای با من عکس تبسم هرجای برزن دیدی: این مرد کارگر را کز چوب بست افتاد؟ یکروز بعد،نه چندین روز بعد جان داد من چهرهاش را بهخاطر دارم یک چهره غرق خون و یک هزارم مردم62 ..."