ملخص الجهاز:
"در این مقاله تعدادی از داستانهای جدید و قدیم را مقایسه و تجزیه و تحلیل خواهیم کرد تا ثابت کنیم داستان کوتاه مدرن به تحقیق دارای ساختار و به عبارتی روشنتر دارای طرح یا قالبی بنیادی است و نیز اینکه این ساختار در اصل عین ساختار داستانهای قدیمیتر است و سرانجام نشان خواهیم داد آنچه غالبا فقدان ساختار تلقی میگردد،پیامد تغییرات گوناگون در فنون به کار رفته برای نگارش داستان کوتاه است.
استرانگ31توصیف شده است:«نویسند(هء داستان کوتاه مدرن ضمن اینکه به خواننده این فرصت را میدهد تا به شخصیتهایش از میان پنجرهای،نظری اجمالی داشته باشد،آنها را درحالیکه با حرکات بدن مطالبی را بیان میدارند،نشان میدهد.
البته واقعیت امر این است که داستان مذکور مقدار زیادی از تأثیر خود را از تواناییاش در معطوف نمودن تخیل خواننده به فراسوی محدودیتهای داستانی کسب میکند و او را وامیدارد به ماهیت زندگی دکر که با چنین تجارب متعدد عجین شده است،پی ببرد.
اما از دیدی وسیعتر،کشمکشی مابین تمایلات خانم کمپل به مجالست اجتماعی متعارف با دیگران از سویی و رفتاری مناسب با آداب و رسوم اجتماعی که هرگز به خاطر شخصیت شوهرش قادر به برآورده کردن آن نیست،از سویی دیگر وجود دارد.
در داستان چهار صحنه وجود دارد که عبارتند از:تصویر آغازین خانوادهء کمپل به عنوان تماشاگرانی صرف در هتل،ملاقات اتفاقی با خانوادهء لومیس،دومین دیدار با خانوادهء لومیس به هنگامی که آقای کمپل داستانش را نقل میکند و صحنه پایانی به همراه لحظه اشراف به ماهیت داستان که آن زمانی واقع میشود که ما متوجه اوضاع و احوال کل داستان شده و در پس آن به الگوی رفتاری یا مدل زندگی خانوادهء کمپل پی میبریم."