ملخص الجهاز:
"شکل و موضوع(گهگاه شاید بتوان موضوع و محتوی را یکی گرفت،اما نه همیشه)چیزهایی نیستند که مثلا در درون یک اثر هنری مستقلا وجود داشته باشند،بلکه اینها راههاییاند که به واسطهء آنها با هنر برخورد کرده،یا از آن حرف میزنیم،هر اثری را میتوان از طریق یکی از این دو قطب مورد بررسی قرار داد.
وقتی به مقولهء تصویر و روایت(به ویژه روایت سینمایی برگرفته از روایت ادبی)برسیم مسأله دوقطبیها در تعبیر و ارزشیابی آثار سینمایی و ارتباط احتمالی آنها را با آثار داستانی (ادبی)را بررسی خواهیم کرد اما پیش از آن به اهمیت طبقهبندی آثار سینمایی میپردازیم(مگر نه اینکه همین دیدگاه دو قطبی در هنر و ارزشیابی عناصر سینما در فاصلهء دو قطب[مثل سینمای داستانی در مقابل سینمای بیداستان و فاصلهء بین آنها]خود شکلی از طبقهبندی است؟)یکی از اهداف زیبایشناسی سینما،نمودار نساختن وجوه تشابه و تمایز آثاری است که بتوان آنها را طبقهبندی کرد.
اما در هر صورت هیچ وضع دوگانهای مستقل از ملاحظات[دوگانه]دیگر وجود ندارد،آیا مسأله برش یا عدم برش را میتوان بدون ملاحظهء مثلا بود یا نبود نقطهء مرجع،بود یا نبود تداوم،استفاده یا عدم استفاده از تاریخ و سنتهای تاریخی و همین مقولهء«شفافیت»از دیدگاه سانتاگ در نظر گرفت؟ تمامی عوامل فیلم از داستان گرفته تا مسایلی همچون زمان،مکان،حرکت،عمق،برش،نقطه دید و نقطه مرجع و یا حضور و عدم حضور مؤلف،تداوم،فضای واقعی در مقابل فضای اختراعی و...
این مسأله در مورد اقتباس از آثار ادبی-با توجه به اینکه حاصل نهایی کار یعنی فیلم(که خود رسانهء کاملا متفاوتی است)-اعم از اینکه از کدام منبع صورت گرفته باشد(نمایشنامه،رمان،داستان کوتاه،بیوگرافی..."