ملخص الجهاز:
"کتاب ایوب گذشته از اندیشه فلسفی که قرنها تفسیرها و تأویلهای گوناگون را در میان پیروان ادیان ابراهیمی برانگیخت،اثری است دارای شاعرانگی و عناصر دراماتیک نیرومند و ازاینرو در رده آثار هنری بزرگ دوران باستان و بهویژه هنر استعلایی قرار دارد.
عناصر داستانی کتاب ایوب روایت با این جمله آغاز میشود: «در زمین عوص مردی بود که ایوب نام داشت و آن مرد کامل و راست و خداترس بود و از بدی دوری میجست.
شیطان به خداوند میگوید که تو به ایوب همه آسایشها و خوشیهای زندگی را ارزانی داشتهای اما دست خود را به دارایی او بگذار و آنگاه میبینی که چگونه تو را ترک میکند.
او از کارهای شگفت طبیعت میگوید،از برق،باران،باد،جانوران و اینکه عقل انسان به تمامی نمیتواند به ژرفای علل این پدیدهها راه یابد زیرا شبیه ساختههای دست انسان نیستند،پس چگونه انتظار داشته باشیم که با عقل بشری خود،شیوههای هدایت،حراست و مشیت خداوند را دریابیم؟در اینجا نتیجهگیری فلسفه الیهو،دیدگاهی است که قرنها از سوی متألهین متکلمان و عارفان و پس از آنان برخی از فیلسوفان مغربزمین(از جمله اسپینوزا)تدقیق شده است:میان صفات انسان و خدا هیچ شباهتی وجود ندارد مگر خود واژه صفت.
نخست آنکه کتاب ایوب نیز مانند فیلسوفان معاصر خود بنیانگذاری و خودمداری انسان(در فلسفه روشنگری و پس از آن)را به زیر سؤال میبرد.
آن چه زبان نقاد و تند ایوب محکوم میکند،همان انسان قرن هفدهم است که خود را قادر مطلق طبیعت انگاشت،انسان را تنها انسان تمدن غرب دانست، دیگری را از صحنه راند و به این ترتیب در جریان بردهفروشی،بردگی کار و استعمال ملل دیگر حق دیگری را منکر شد."