سرمقاله: شعر، هنر عشق و آزادی است افتتاحية

"سرمقاله:شعر،هنر عشق و آزادی است *جواد مجابی (به تصویر صفحه مراجعه شود) شعر به چه درد می‌خورد اگر چون پنجره‌ای‌ نگشاید در دیواری که ما آدمیان از خود ساخته‌ایم،تا از آن پنجره حس و خیال و شعور پویا،از حیات‌ خورشیدی شاعر سرریز کند به حیاطهای کوچک ما که تشنه‌ی گرما و روشنایی‌ است. دیدم در پرسش بالا(از سوی نشریه‌ی شما)جواب را به خود سؤال ارجاع داده‌ام‌ که:شعر به چه درد می‌خورد اگر شعر نباشد؟اما شعر نمی‌تواند نباشد. هیچ‌وقت این پرسش برایم مطرح نشده است که شعر به چه دردی می‌خورد؟اما همیشه این سؤال را برابر خود یافته‌ام که:زندگی من‌ بی‌حضور شعر به چه کار می‌آمد؟این زندگی دردی بود که نا به خود درمانش را به شعر جسته‌ام،بارها کوشیده‌ام به فریب عقل مصلحت‌بین،از وادی شعر به‌ پناهگاهی امن و دعای بگریزم،کارها و مشغله‌های دیگر دنیا را به فکر و تدبیر آزموده‌ام."