خلاصة:
هدف از مقاله حاضر ارائه چارچوبی نظری است برای تحلیل رابطه متقابل میان دو دسته از واکنش های سیاسی و اقتصادی معلمان به نارضایی شغلی. از این رو بررسی تئوریک اقتصاد سیاسی مطالبات اقتصادی معلمان مدنظر است. فرضیه مقاله به این قرار است: نارضایتی شغلی معلمان موجبات شکل گیری فشار مطالبات اقتصادی می شود، فشاری که یا معلمان را به سمت کنش فردی و جداجدا در زندگی اقتصادی روزمره شان هدایت کند؛ و یا به سمت اظهار نارضایی جمعی به مقامات سیاست گذار در عرصه سیاست می کشاند؛ هر چه میزان بیش تری از فشار نارضایی از طریق عرصه های اقتصادی نشت کند، میزان کم تری از فشار نارضایی برای شکل گیری کنش جمعی میان معلمان در عرصه سیاست در اختیار خواهد بود و، برعکس، هر چه میزان بیش تری از فشار نارضایتی معلمان، به عرصه سیاست هدایت شود و در عین حال بر بهبود امور معیشتی شان نیز موثر واقع شود، میزان کم تری از فشار نارضایتی از طریق کنش های فردی و جداجدای معلمان در عرصه های اقتصادی آزاد خواهد شد. بدین اعتبار، انتظار می رود هر چه قدر فضای سیاسی برای فعالیت های اعتراض آمیز معلمان بازتر شود، با فرض ثبات دیگر ضرورت ها، از حجم کنش های اقتصادی جداجدای معلمان در زندگی روزمره اقتصادی شان کاسته شود؛ که چه بسا این امر پیامدهای منفی در سطح اقتصاد کلان داشته باشد
ملخص الجهاز:
"2-1-2)مرحلهء دوم:واکنشهای معلمان در دومین مرحلهء چارچوب مفهومی،متعاقب شکلگیری نارضایی نزد معلمان،و ازاینرو پدید آمدن توقع بهبود امور معیشتی،معلمان با سه گزینهء رفتاری درازمدت در مقابل نارضایی از خود واکنش نشان میدهند:یا نارضاییشان را به صورتهای مختلف،چه مستقیم و چه غیر مستقیم،به مدیران سازمان آموزش و مقامات سیاسی و افکار عمومی اظهار میکنند؛یا از شغل معلمی خارج میشوند و یکسره به مشاغل دیگری روی میآورند؛و سرانجام یا نه دست به خروج از شغل خویش میزنند و نه اظهار نارضایی میکنند،بلکه در عوض،ضمن ماندن در شغل معلمی عملا سازمان آموزش را دور میزنند و در زندگی روزمرهء خویش رأسا و مستقیما به خلق فرصتهای درآمدزا،ازاینرو ارضای برخی از مطالبات اقتصادیشان،مبادرت میورزند که مقامات سیاستگذار یا مایل یا قادر به برآورده کردنشان نیستند.
اما اگر این اعتراض در شکل اعتراض عمودی ظاهر شود،علی القاعده انتظار براین است که زمینههای فشار سیاسی و اجتماعی برمقامات سیاستگذار در سازمان آموزش-در رساتای بهبود امور معیشتی معلمان و رفع نارضایی شغلیشان-فراهم بیاید و مقامات واداشته شوند تا حد اکثر توان و امکانات خویش را به منظور حل مسائل و مشکلات معلمان،دست کم در کوتاهمدت،به کار بندند.
همانطور که پیشتر آمد،هریک از واکنشهای مختلف معلمان به نارضایی شغلی، علی القاعده پیآمدهایی خاص خود دارد:گزینهء خروج به کاهش سرمایهء انسانی سازمان آموزش خواهد انجامید؛گزینههای مخالفخوانی در عرصهء خصوصی و اعتراض افقی در عرصهء عمومی به افزایش شکاف میان معلمان و مقامات سیاستگذار منجر خواهد شد؛ اعتراض عمودی موجبات فشار سیاسی و اجتماعی برمقامات سیاستگذار را-به منظور بهبود امور معیشتی معلمان فراهم خواهد کرد؛و سرانجام مقاومت خاموش به گسترش اقتصاد غیر رسمی خواهد انجامید."