خلاصة:
کتاب اسلام،سنت،دولت مدرن در صدد است با بهرهگیری از شیوه تحلیل گفتمانی، اجتهاد شیعی را واکاد؛اندیشه سیاسی شیعی را در این راستا گونهشناسی نموده و علل ناسازگاری اندیشه سیاسی سنتی با مقتضیات دولت مدرن را به بحث گذارد.مهمترین انتقادات به این کتاب در حوزه روش عبارت است از:استفاده از روشهای ناهمگون و ناسازگار،تطبیق ناصحیح آنها بر اندیشمندان اسلامی همچون جاحظ،و بالاخره به کار نگرفتن شایسته آن روشها.در حوزه گفتمان،قرائتهای متفاوت با الزامات مختلفی وجود دارد؛به طوری که از همه آنها به یک جا نمیتوان بهره برد؛علاوهبر اینکه جمع آنها با هرمنوتیک،امکانپذیر نیست.از نظر محتوایی نیز گونهشناسی گفتمان سنتی،اصلاحی و انتقادی،و همچنین برخی استنادات،قابل تأمل به نظر میرسد.
ملخص الجهاز:
"دولت و تحول در اندیشه سیاسی معاصر شیعه به آن پاسخ میگوید:این کتاب که رسالهء
شیعه برپایه تحولات ساخت قدرت تحلیل و تفسیر شده است.
جواب سؤالهای قدیم و جدید اندیشه سیاسی شیعه،در این کتاب قابلتحسین است.
چند سؤال در این زمینه قابل طرح است:1-آیا روشهای فوق درست فهم شده است
ترکیبی در کتاب استفاده شده است یا نه؟به نظر میرسد پاسخ به سؤالهای فوق،حد اقل
ب. هنگامی که فوکو از قدرت سخن میگوید،معنایی از این واژه در نظر میگیرد که
قدرت و دانش را در آثار آنها نشان دهد که البته این کار با روش فوکو نسبتی ندارد.
مثلا فوکو در هیچ یک از آثار دوره تبارشناسی خود نکوشیده است نسبت میان قدرت و دانش را در اثر یک نویسنده نشان دهد.
چه میتوان نگرش گفتمانی به آن داشت،اما گفتمان اجتهاد مطلب دیگری است.
52از لوازم شیوه تبارشناسی،پذیرش این فرض است که معنا وجود ندارد؛و
فوکو ارتبا بین دانش و قدرت را مطرح میکند؛اما آیا میتوان گفت نزد متفکران
معرفت نزد جاحظ همان شناخت آدمی است که با دانش نزد فوکو تفاوت ماهوی دارد.
خوشبیانهنهای نسبت به شکلگیری اندیشه سیاسی معاصر در ایران ندارد،متفاوت است.
این سؤال قرار داده که«آیا اندیشه سیاسی معاصر شیعه وجود دارد؟»(هلیه بسیطه)،در
این است که میان بحث امکان و امتناع و بحث سرشت ارتباط تنگاتنگی وجود دارد؛و هر
بدانیم،اما آیا این تأیید فرضیه تاثیر قدرت در اجتهاد است یا نقض آن؟
صورت،چگونه این توقیع،مستند گزاره فوق قرار میگیرد؟بر فرض هم که حکومت در امر تقویت برخی فقها صاحب نقش بوده باشد،این چه نسبتی با گفتمان اجتهاد و قدرت"