ملخص الجهاز:
"آنچه پیش روست،نمونهای از آثار خلق شده در طول این سالیان است که بیشک تنها پنجرهای به آن معماری باشکوه است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) ختم ساغر بام مهر مشفق کاشانی بر این کبود غریبانه زیستم چون ابر تمام هستنی خود را گریستم چون ابر ز بام مهر فرو ریختم ستاره به خاک که من به سایه خورشید زیستم چون ابر زمین سترون و در وی نشان رویش نیست فراز ریگ روان چند ایستم چون ابر؟ حریر باورم از شعله ندامت سوخت که بر کویر عطشناک،نیتسم چون ابر نه سر به بالش رامش،نه پای بر پایاب عقاب آه بر آیینه،چیستم؟چون ابر مرا به بود و نبود جهان چه کار،که داد به باد فتنه،همه هست و نیستم،چون ابر مگر بشویم ازین دل،غبار هستی را بر استان تو عمری گریستم چون ابر (به تصویر صفحه مراجعه شود) موج این بحر را رامشی نیست حمید سبزواری خوشنشینان ساحل بدانند موج این بحر را رامشی نیست دل به امید رامش نبندند بحر را ذوق آسایشی نیست تا که دریاست،دریا بجوش است شورش و موج و گرداب دارد هرگز از بحر جوشان مجبویید آن زبونی که مرداب دارد ما نهنگیم و خیل نهنگان بستر از موج توفنده دارند این سرود نهنگان دریاست بحر را موجها زنده دارند ما نهنگیم و هرجا نهنگ است طعمه از کام غرقاب جوید نزد دریا دلان مرده بهتر زآنکه آرامش و خواب جوید خوشنشینان ساحل بدانند تا که دریاست،این شور و حال است چشم سازش ز دریا ندارند سازش موج و ساحل محال است (به تصویر صفحه مراجعه شود) بیعت با بیداری طاهره صفارزاده فتح کامل نیست صدای ناب اذان میآید صدای ناب اذان شبیه دستهای مؤمن مردی است که حس دور شدن،گمشدن،جزیره شدن را ز ریشههای سالم من بر میچیند و من به سوی نمازی عظیم میآیم وضویم از هوای خیابان است و راههای تیره دود و قبلههای حوادث در امتداد زمان به استجابت من هستند و لاک ناخن من برای گفتن تکبیر قشر فاصله نیست و من دعای معجزه میخوانم دعای تغییر برای خاک اسیری که مثل قلعه دین فصول رابطهاش به اصلهای مشکل پیوسته است و اوست که میداند که پشت خسته ابر به لحظهها ترد شکستن نیاز دارد و دفع توطئه تخدیر به لحظههای بعدی باران و لحظههای وحشی رود و من که از قساوت نان میدانم میدانم که فتح کامل نیست و هیچ ذهن محاسب هنوز نتوانسته است هجای فاصلهبرگ را ز کینه پنهان باد بشمارد و حرص یافتن مروارید تمام سطح صدف را به طرد عاطفه شن مجاز خواهد کرد."