خلاصة:
امپراطوری ساسانی، با حکومتی دیر پا و قلمروی وسیع، سلطه خود را بر بسیاری از اقوام همجوار از جمله اعراب
جزیرةالعرب گستردهبود. بررسی ادبیات جاهلی، یکی از راههای شناخت روابط متقابل دولتهای محلی جزیرةالعرب و
دولت ایران ساسانی است. مقاله حاضر بر اساس دیوان اعشی به حوادثی چون نبرد ذوقار، ماجراهای ایاس و هوذه از
عاملان خسرو پرویز، و وصف شهر حضر و تصرف آن توسط شاپور ساسانی میپردازد.
ملخص الجهاز:
"با اینهمه ملاحظه میشود که هم او، از این که شاعر سرکش صحراهای عربستان را به دربار شهریاران ساسانی بکشاند و در حضور خسرو به شعر خوانی وا دارد، بیمی به خود راه نمیدهد (ابن قتیبه، 45)، زیرا پنداری او نیز روایات کهن را ـ خواه تاریخی باشد و خواه افسانهای ـ هم آن چنان که نقل شدهمیپذیرد و در آن به عنوان میراث فرهنگ و ادب عربی مینگرد و گوئی باور دارد که که همه این شعرها و افسانهها، دیگر جای خود را در جامعه اسلامی باز کردهاند، در خزانه پندارها و باورها انباشته شدهاند و سپس جزئی از ابزارهای تفاهم میان ادب شناسان گردیدهاند.
با ملاحظه این مدائح از خود میپرسیم که چگونه اعشی، هوذة، یعنی عامل سر سپرده شاهنشاه ساسانی را این چنین میستاید و از قیس بن سعود آن چنان انتقاد میکند؟ در عوض قصیده 13، آکنده از اشاره به یوم صفقة است: من یلق هوذة یسجد غیر متئب إذا تعصب فوق التاج أو وضعا له أکالیل بالیاقوت زینها صواغها لا تری عیبا و لا طبعا و کل زوج من الدیباج یلبسه أبو قدامة محبوا بذاک معا سائل تمیما به أیام صفقتهم لما رآهم أسآری کلهم ضرعا وسط المشقر فی عیطاء مظلمة لا یستطیعون فیها ثم ممتنعا لو أطعموا المن والسلوی مکانهم ما أبصر الناس طعما فیهم نجعا بظلمهم بنطاع الملک ضاحیة فقد حسوا بعد من أنفاسهم جرعا أصابهم من عقاب الملک طائفة کل تمیم بما فی نفسه جدعا فقال للملک سرح منهم مائة رسلا منالقول مخفوضا و مارفعا ففک عن مائة منهم وثاقهم فأصبحوا کلهم من غله خلعا بهم تقرب یوم الفصح ضاحیة یرجو الإله بما سدی و ما صنعا وما أراد بها نعمی یثاب بها إن قال قائلها حقا بها وسعی هوذة تاجی به سردارد که به سبب آن، همه در خدمت او به سجده میافتند (بیت 47)، تاج، سخت زیباست و با یاقوت آرایش یافته."