خلاصة:
حرکت جوهری که یکی از فروع اصالت و تشکیک وجود را تشکیل میدهد، مبنای بسیاری از موضوعات و
مسائل حکمت متعالیه است. در این مقاله، این نظریه از چهار جهت مورد بحث و بررسی قرار میگیرد:
1 ـ از جهت اصولی که این نظریه بر آن استوار است، 2 - دلایل و براهینی که برای اثبات آن مطرح کردهاند، 3 -
نقد و بررسی دلایل نفی و اثبات و پاسخها، 4 - نتایج و پیامدهایی که براین نظریه در صورت اثبات مترتب میشود.
پیش از ورود به این بحث، مطالبی که به عنوان مبادی در شناخت و معرفت به زوایای این نظریه دخالت تام دارند و
ضروری به نظر میرسند، به عنوان مقدمه بیان میشوند.
ملخص الجهاز:
کسانی که قائل به حرکت در جوهر هستند میگویند همان گونه که موجود در کمّ و کیف و أین و وضع دارای تبدل و تحول از مرتبهای به مرتبه دیگر است و این تحول و حرکت ممکن و مشهود است، این امکان نیز وجود دارد که در ذات و ماهیت جوهریاش متبدل و متحول گردد و از مرتبه ذاتی به مرتبه دیگر، حرکتی در آن تحقق یابد و در عین حال وحدت نوعیهاش محفوظ باشد.
و بر فرض دوّم اگر جوهر نوعی یا فعلیت، از بین رفته و معدوم گردیده و فعلیت دیگر پیدا شده، این نیز حرکت در جوهر نیست؛ این وجود بعدالعدم است، پس موضوعی برای این حرکت و یا به عبارت دیگر متحرکی در بین مراتب این حرکت موجود نیست و مادّه نیز ممکن نیست موضوع حرکت باشد؛ زیرا فعلیّت مادّه به صورت است، در حالی که مفروض ما این است که صور در حرکت جوهری متبدل میگردند.
ماحصل پاسخ از اشکال عدم بقاء موضوع در حرکت جوهری، با توجّه به دو گونه بیان صدرالمتألّهین، این است که مادهّ با صورتی (= صورةما)یا به عبارت بهتر با صورت واحد شخصی اتصالی باقی است و در صور خاصّه متحرک است و خلاصه مفاد پاسخ از اشکال لزوم انواع لایتناهی محصور بین الحاصرین بنابر پذیرش حرکت جوهری این است که گر چه حکما گفتهاند هر مرتبه در حرکت یک نوع است، مرادشان این است که هر مرتبه بالفعل نسبت به گذشته نوعی است مستقل نه اینکه همه مراتب بالفعل باشند، بلکه این مراتب بالقوّه است که با وحدت اتصالیّه صورت سیّاله در حرکت جوهری منافاتی ندارد.