ملخص الجهاز:
"من میخواستم نشان بدهم که همه پرسوناژها علاوه بر این زندگی که با صورتک ادامه مییابد زندگی درونی دیگری هم دارند مثلا پرسوناژ ملا که موجودی ریاکار و بدطینت مینماید،در واقع شخصیت درمانده و بدبختی است و در ضمن همینجا اضافه کنم که این مسئله فقط مربوط به چهار پرسوناژی که از آنها ماسک برداشته میشود نیست بلکه در شش اپیزود باقیمانده که هنوز بروی صحنه نیامده به تناوب از چهره تمام افراد نمایشنامه ماسک برداشته میشود و بزبان دیگر میتوانم همه آنچه را که گفتم در همان جمله که خود شما بنقل از من آوردهاید خلاصه کنم که«این تمثیلی است از زندگانی همه ما».
در بعضی از لحظات نمایشنامه از جهت ریتم احتیاج به مسائل سطح پائین داشته یعنی تشخیص داده شد که فرضا برای اینکه از شدت و تلخی یک صحنه کم بشود باید بدنبال آن از یک مسئله اجتماعی Banal استفاده بشود و من بشما قول میدهم اگر قبل از آن آهنگ جاز«حمومی»در انتهای پیس مسئله ثبت احوال مطرح نشده بود حتما مسئله بیش از آنچه هست تلخ میشد و قلب شما میگرفت و این را من تجربه کردهام که با یک پسوپیش شدن«ریتم» بکلی ترکیب پیس عوض میشود و فرضا همین نمایشنامه تبدیل میشود به ملو درام که اصلا کار من نیست و کار مجلات فکاهی است ولی منهم در بعضی لحظات برای ایجاد ریتم موردنظر احساس احتیاج به همین مسائل میکنم و بطور کلی این مسائل هم محملی برای قرار دادن مسائل اصلی در جای خودش است نکته دیگر اینکه این کار کمک زیادی به پر شدن فاصله فکری بین روشنفکر و مردم عادی میکند این دو دسته در عصر ما روزبروز در حال فاصله گرفتن از یکدیگرند و این فاصله بالاخره باید به طریقی از بین برود و من فکر میکنم کار من کوششی باشد در پرکردن خندق ذهنی بین روشنفکر و مردم."