ملخص الجهاز:
"شعور یا خود ذهن آگاه دربارهی واقعیت حکم میکند،مسایلی در باب آن مطرح میکند، آنرا محتمل یا مورد شک میداند،شک را میزداید،و بدینوسیله«احکام عقل»را صادر میکند آیا نباید جوهر این حق قضایی و الزاما جوهر«واقعیت»-که به تمامی انواع اشیاء بستگی دارد و در پی تمامی مقولات صوری و حوزهیی میآید-در محدودهی دستگاه ارتباطی اساسی شعور فرازین،و بدینترتیب صرفا از روی نمودشناسی به وضوح قابل فهم باشد؟ هوسرل در دیباچهی نسخهی انگلیسی این رساله که در سال 1391 نگاشته بر این نکته تکیه میکند.
«کلمات خود به«اشیاء و پدیدهها»تبدیل میشوند،به صورت چیز- هایی درمیآیند که مثلا در آثار بنیانگذاران فلسفهی علمی پیش نمیآید- یعنی آنها هرچه میگویند و هر چقدر هم تنظیمشان کلی و تعمیمیافته باشد، باز هم مربوط به زندگی است و میتوان آنها را به محک زندگی آزمود، هوسرل درباره مفهوم حقیقت چنین مینویسد:«حقیقت،آشکارا همیستهی خصلت عقلانی کامل پیشاندیشی،یا ایمان متیقن است».
در سال 1391 هوسرل در مقدمهی نسخهی انگلیسی این کتاب نوشت: به کلام دقیقتر،با دروننگری از طریق اندیشهی محض،که صرفا دنبالهی«تجربهی درونی و بیخویشی»است، و با کنار گذاشتن مسایل روان-جسمی،که به انسان به صورت یک موجود ملموس مربوط میشود،از زندگی جسمانی بد انسان که فینفسه هست،دانش نومایه و صرفا توصیفی کسب میکنم،نومایهترین اطلاعات را از خود بدست میآورم زیرا که در اینجا تنها دریافت وسیله است.
البته-در اینجا هایدگر مسیر نیچهیی خود را نشان میدهد-توده عظیم مردم پایینتر از این سطح تفکر قرار دارد،«زیرا که فلسفه همواره به افراد معدودی مربوط میشود."