ملخص الجهاز:
"با اینکه مصدق در تلفیق این ترکیبات نامتجانس به خوبیاز عهده بر آمده و شعری دینامیک ارائه میدهد،اما باز لحن تغزلیو عاشقانه بر سراسر شعر سایه افکنده است به عبارت دیگر گاه روحیهخاص تغزلی«مصدق»خشونت صحنههای زندگانی امروز را میگیردو وفور واژههای تغزلی با وجود ترکیب با واژههای محاورهای،نمیتوانند صلابتی را که درخور منظومهای اجتماعی است،تعهدکنند و ازاینرو استحکام و تحرکی آنسان که در قصاید«ملک-الشعراء بهار»و یا در روایت گونههای«امید»میبینیم،در منظومه«در رهگذار باد»نمییابیم.
در شعر«شیبانی»اشارههائی درباره داستانهای کهن واساطیر ایرانی با اوضاع و احوال زندگانی امروز درهم میآمیزدو پیوستگی شعر او را با میراث گرانمایه ادبی ما تعهد میکند: «اسم من فرهاد است تیشهام واژۀ تنهائی عشق بیستونم همه اندوه اندوه رخش تنهائی من یال با شیهۀ شبدیزی افشاندهست» افسوس بر عشق پایمال شده در ابتذال محیط زندگانی امروزبا طبیعت دوستی شاعر پیوند نزدیک دارد و نشانه رمانتیسم شیرینیاست که در اندیشه احساس او نهفته شده.
به عنوان یک خواننده شعر باید بگویم که در چند سال اخیرنوشتههای درهم و برهم بسیاری بعنوان شعر نو خواندم که مرا نسبتبه آینده شعر بدبین میساخت و غالبا از خود میپرسیدم با هجوم اینمتشاعران شهرتطلب به میدان شعر امروز،وضع و آینده شعر نوچه خواهد بود؟و ما داریم به کجا میرویم؟ باید اعتراف کنم خواندن«سرخی گیلاسهای کال»مراوادار میسازد که در پرسش خود تجدید نظر کنم و امیدوار باشم کهبا بودن شاعران جوان و مستعدی چون فرهاد شیبانی آینده شعرپارسی بهیچوجه تاریک نیست و از این باغ نو خاسته یعنی شعر جوانامروز امید فراوان میتوان داشت."