ملخص الجهاز:
"شعر خوبی جنگل اما جنگلی استکه بر ساحل شادیهای هرزهی بیریشه و آبکی از گونهی مثلا شادیهای زورچیان صبح جمعهی رادیو،-چون شعری از خوبی بخوانی،آن سرخوشیها،بی- درنگ با احساسی مبهم،تلخ،گرم و شیرین، جا عوض میکند به تلخی و گرمی شرابی سرخ که در رگهایت بدودو اثرش در دلت ته نشیند،احساسی که یادآور غروبهای تنگ جنگلهای دور است و همان حالتدست میدهد که با دیدن موجهای اشکی که بیصدا بر گونهی کسی میغلطند...
)،از«صنایع بعدیعی»نیز، نمونههای بسیار شیوا میبینیم: از جمله نوعی صنعت«التفات»(از ماضی به مضارع)در این شعر: وقتی که من بچه بودم، پرواز یک بادبادک میبردت از بامهای سحرخیزی پلک به جز عیبی که در مورد«تاریخ نگاری اشعار و روال زمانی»،پیشتر یادآور شدیم،کتاب از اشتباههای جزئی دیگر نیز،خالی نیست: یکی زیاده رویهایی است در نقطهگذاری: به نظر من در بیشتر جاهائی که جمله«پیوند معنوی»دارد اما به اقتضای«مصراع نگاری»، زیر هم نوشته شده،نباید علامت«ویرگول» (،)گذارد،مثلا در این قسمت از شعر«شب غدر»: «شب غدر است: شب بازیچه شب باز بانوی شب باز با زیبایی.
سه دیگر آنکه:اگر به«وزن»(اگرچه به نوعی وزن)،در شعر امروز فارسی مومن باشیم، در شعر خوبی بهندرت،سکتههای قبیح هست از جمله در شعر«شب غدر ص 51 و یا در شعر در حاشیه ابرمردان(بقیه) از اصول سیاست خارجی گلیست از پشتیبانی ضمنی کمونیستهای فرانسه نیز برخوردار بود؟آیا میتوان بدین اعتبار دوگل را به کمونیستهای فرانسوی وابسته دانست؟البته نمیتوان."